پارت سیزدهم

Start from the beginning
                                    

"ایوووو! این اینجا چکار میکنه رفیق! "
زین یهو دستشو عقب کشید. و یه باکسر و یه شورت ورزشی افتاد رو زمین.

رنگ از صورت هری پرید! حلقش خشک شد. اونا مال خودش نبودن!

"ببخشید، فراموش کردم بشورمشون."
سریع برشون داشت و انداختشون توی سبد لباس چرک های توی حمام...

"صبر کن ببینم!!"

قلب هری اومد تو دهنش...

"اون شماره 28 چه معنی میده؟ مال فوتباله؟"

"مال منن دیگه"
چه دروغ مسخره ای...

"نه این درست نیست!! تو که شماره 17 میپوشی!"

لعنتی.... ظاهرا زین بخوبی میشناختش....

"خب حالا هر چی.‌‌... برو وید بکش"
هری اصلا دروغگوی خوبی نبود. پاهاش سست شد و تپش قلبش رو توی مغزش احساس میکرد.

"نه نه! وایسا ببینم!! اگه اینا مال تو نیستن، این یعنی....
تو با یکی از بچه های تیم فوتبال قرار میزاری؟؟؟!!! فااک مَرد!!"
زد زیر خنده. خوشحال بود که راز هری رو کشف کرده.
"پس بخاطر همین بود که توی مدرسه و رختکن باهم سکس داشتین!! خب البته منطقیه. چون بعداز تمرین تمام زمین و رختکن رو برای خودتون دارین!"

ضربان قلب هری اونقدر تند میزد که دیگه حسش نمیکرد. بدنش میلرزید....
لعنت به این شانس.... نباید بفهمه که این شماره ی لوییه. احتمالا اینا از همون روز که بعداز سکس لویی رو از خونه انداخت بیرون جا مونده...

زین همچنان در حال تفکر بود...
"کی شماره 28 میپوشه؟؟!!"
دستش زیر چونه ش بود و بالا رو نگاه میکرد.

هری نفس عمیقی کشید و دستاشو روی صورتش گذاشت. اگه لویی بفهمه که زین فهمیده خیلی کفری میشه!

زین یهو رو به هری کرد و داد زد،
"شوخی میکنی؟؟؟؟!!!!!"

هری دیگه کاملا خشکش زد.....

"باورم نمیشه!!!! هری؟؟؟!!!!"

"زین" صدای هری آروم و بی جون بود.

"اون پسره؟؟؟؟ واقعا؟؟؟ اون پسره ی لعنتی؟!"

هری عصبی بود. دستی تو موهاش کشید.
واااای.... لویی حتما عصبانی میشه...

"لویی تاملینسون؟؟؟!!!"

هری آروم با سر تایید کرد.

صورت زین جوری شد که انگار آتیش گرفته! دستاشو بی هدف تکون میداد و توی اتاق قدم میزد.
"هری؟ دیوونه شدی؟؟!!"

هری جوابی نداد.
حالا چرا زین اینقدر عصبانی شده؟ درسته، شوکه شده، ولی این رفتار دیگه زیاده روی بود..

"تاملینسون دوست پسرته؟؟!!"

"اون دوست پسر من نیست"

"عقلتو از دست دادی؟؟؟"

BloodSport L.SWhere stories live. Discover now