بادی که از رودخونه به صورتم میخورد حالم رو بهتر از قبل میکرد. نگاهم رو به رد آب دوختم. بعد از حرفهای سو مین به هر چیزی فکر کرده بودم و ته همهی اندیشههام به یک بن بست بی انتها میرسید.
همونجا روی تخته سنگی نشستم و نگاهم رو به رو به رو دوختم. صدای قدمهایی از کنارم بلند شد و بوی عطر توی مشامم پیچید. سرم رو چرخوندم و نگاهم رو به مرد عجیبی که کنارم بود دوختم.
دیدن چهرهی آشنای دو یون که به راحتی تصویر کودکیم رو برام تداعی کرد، بی اختیار لب زدم:- شما آجوشیاید؟
پیراهن شیری رنگش رو بالا زد و کنارم نشست.
صدای آرومش بلند شد:- اینطور میگن.
چشمهام برق زدن:
- واقعا؟ یعنی... شما همونی هستید که جای بوهو رو میدونه؟
- شاید.
از همین حرفهاش به خوبی میتونستم بفهمم که قرار نبود چیزی رو بهم بگه.
- قرار نیست کمکی بهم کنید؟
چیزی نگفت و من ناامیدانه نگاهم رو دوباره به رو به رو دوختم.
- به چی فکر میکنی؟
- آتش و آب چطور میتونن باهم پیوند بخورن؟
- اینکه خیلی راحته.
نگاهش کردم و لب زدم:
- برای شما که میدونید راحته. اما من مجبورم این معما رو با دانستههای خودم حل کنم.
از جا بلند شد.
- مسیر رودخونه رو ادامه بده.
گنگ نگاهش کردم.
- چیکار کنم؟
تنها لبخندی زد و بدون اینکه چیزی بگه به سمت درختها رفت. من هم از جا بلند شدم:
- صبر کنید!
قبل از اینکه بخوام دنبالش برم میون درختها از دیدم کنار رفت و من ناامیدانه نگاهم رو به مسیری که رودخونه دنبال میکرد دوختم. صدای سانگووک رو از پشت سرم شنیدم:
- آقا معلم نمیاید؟ من باید برگردم.
صداش زدم:
- سانگووک؟
کنارم ایستاد و منتظر نگاهم کرد.
- این رودخونه به کجا میرسه؟
- این؟ میرسه به سد شکسته.
YOU ARE READING
- 𝗦𝗮𝘆 𝗦𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗔𝗻𝗴𝗲𝗹
Fanfiction「 منو با اسمهای مختلفی صدا میزنن؛ هیونجین، هوانگ، قاتل، شیطان، شکارچی! تو کدومو دوست داری؟ 」 •| 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Angst - Dark - Romance •| 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Hyunlix •| 𝗨𝗽 : Completed •| 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗩𝗲𝗿 : Abadis