با حرص چشم بستم و اون از جا بلند شد و قدمی به سمتم برداشت. مچ دستش رو تا سینه بالا آورد و نگاهی به ساعت رولکس مشکی رنگ بند چرمیش انداخت و لب زد:
ـ تا شب چیزی نمونده.
منتظر نگاهش کردم تا ببینم ضربهی بعدیش چیه.
ـ چو شی شام نفرستاده و بقیه هم خستن.
چشمهام رو محکم بستم.
ـ باید عجله کنی چون وقتی گرسنه بشم روشهای زمینی شدن رو خودم روت پیاده میکنم.
چشمهام رو باز کردم و کاش نفرت نگاهم قدرت سلاخی کردن این مرد شیطان رو داشت. مینهو لب زد:
ـ من میتونم غذا درست کنم.
جملهاش کامل نشده بود که سکوت کرد و چشم از نگاه جدی هیونجین گرفت. کای که انگار از این بی رحمیِ بی اندازهی رئیسش مبهوت بود خودش رو جمع کرد و تکخندهای زد:
ـ بیخیال رئیس. میخوای به کشتنمون بدی؟ این هاپو رو چه به غذا درست کردن. بذار خودمون یه چیزی دست و پا کنیم.
هیونجین ابرویی بالا انداخت و خیره نگاهم کرد:
ـ بلده غذا درست کردن رو. مگه نه؟
نیشخندی زد باز هم و ادامه داد:
ـ نظرت با خورشت توفو با گوشت خوکی که برای آخرین تولد پدرت درست کردی چیه؟
این مرد انگار سیر تا پیاز زندگی من رو از حفظ بود و کم کم باید بهش عادت میکردم. به اینکه دشمن خونی من از خصوصی ترین اتفاقهای زندگیم هم خبر داشت.
اینبار چانگبین خواست پادرمیونی کنه که به سختی ایستادم و با نگاه آتشینم لهص خیره شدم:ـ من نیازی به ترحم و دلسوزی آدمات ندارم و مطمئن باش از پس همهی بی رحمیهات برمیام شکارچی!
نگاهش رو سر تا پام چرخوند و با ابرو به آشپزخونه اشاره کرد. مچ پام هنوز بهشدت تیر میکشید و دست چپم هم انگار به خاطر درد کتفم از کار افتاده بود اما کوتاه نیومدم و راه آشپزخونه رو لنگون لنگون و با درد در پیش گرفتم.
ـ خوبی بهت نیومده انگار.
بیتوجه به نطق کای وارد آشپزخونه شدم که صداش رو از پشت سرم شنیدم:
ـ من نمیدونم، سگها که با معرفت و با وفان؛ تو فقط دریدگی و هاریشون رو به ارث بردی؟
ستیزه جویانه سر چرخوندم سمتش و لب زدم:
ـ آره مثل تو که بین اینهمه مزایای گاوها فقط رفتار یابو گونهشون رو به ارث بردی!
با خشم قدمی به سمتم برداشت که دست مینهو متوقفش کرد و با دست دیگرش اشارهای به کیسههای گوشهی آشپزخونه کرد:
ـ هرچیز به درد بخوری که بخوای پیدا میشه. چو شی همهچیز فرستاده.
چشم گرفتم ازشون. انگار چو شی زیادی بهش فشار اومده بود که دیگه نمیخواست برای رقیب دختر عمو زادهاش غذا درست کنه.
YOU ARE READING
- 𝗦𝗮𝘆 𝗦𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗔𝗻𝗴𝗲𝗹
Fanfiction「 منو با اسمهای مختلفی صدا میزنن؛ هیونجین، هوانگ، قاتل، شیطان، شکارچی! تو کدومو دوست داری؟ 」 •| 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Angst - Dark - Romance •| 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Hyunlix •| 𝗨𝗽 : Completed •| 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗩𝗲𝗿 : Abadis