41

442 94 44
                                    

نگاهی به برگه‌ای که پیش روم گذاشته شده بود انداختم.

- یکی از سخت‌ترین و مهم‌ترین پرونده‌های خانوادگی، درخواست طلاق یک طرفه‌ست. شما خودتونم می‌دونین طبق قانون شما تنها با داشتن دلیل موجه و اثباتش می‌تونید از دادگاه تقاضای طلاق کنید. مگر این‌که طلاق توافقی باشه.

کمی از صندلیش فاصله گرفت:

- همسرتون از طلاق رضایت دارن؟

کمی نگاهم رو به جیسونگ دوختم و اون سرش رو تکون داد. دوباره به وکیلی که یون شی معرفی کرده بود نگاه کردم و لب زدم:

- نه.. یعنی نمی‌دونم. اون کلا حرف نمی‌زنه.

ابروهاش درهم رفت:

- یعنی چی حرف نمی‌زنه؟ شما از خواستتون باهاش صحبت کردین؟

- بله، ولی چیزی نگفت.

سرش رو تکون داد:

- برگه‌ی توی دستتون رو که منشی داد مطالعه کردین؟ یه سری از دلایل قابل ارجاع به دادگاه برای طلاق یک طرفه‌ست.

- بله خوندمشون.

مکثی کردم و ادامه دادم:

- فکر کنم ترک کردن و تو بلاتکلیفی قرار دادن زندگی شاملش بشه.

جیسونگ لبخندش رو خورد و وکیل ادامه داد:

- شما رو رها کرده؟

- بله.

- یعنی باهم زندگی نمی‌کردید؟

- می‌کردیم ولی زندگی نبود. 

- خب فکر کنم بهتره دلایل دیگه‌ای هم داشته باشید. چون اگه همسرتون مخالف باشه به راحتی می‌تونه این مسئله رو حل کنه.

دوباره به برگه نگاهی انداختم و بی فکر گفتم:

- نداشتن رابطه‌ی جنسی.

چشم‌های جیسونگ از حدقه بیرون پریدن و وکیل لبخندش رو قورت داد. فکر می‌کردم با یه وکیل آقا راحت‌تر می‌تونستم صحبت کنم اما عصبانیت برام ذره‌ای احساس خجالت پیش زن جوان رو به روم باقی نذاشته بود. وکیل دست‌هاش رو توی هم گره کرد:

- خب.. این دلایل کافی نیست.

چشم‌هام رو ریز کردم:

- سوءرفتار و سوءمعاشرت.

- بیشتر توضیح بدین.

- راستش دست بزن داره.

- آثار ضرب و شتم روی بدنتون پیداست؟

لب‌هام آویزون شدن:

ـ نه.

- خب باید همون موقع می‌رفتین پزشک قانونی.

- اون موقع فکر نمی‌کردم ممکن بود کارم به این‌جاها برسه.

سرش رو تکون داد. لب زدم:

- 𝗦𝗮𝘆 𝗦𝗼𝗺𝗲𝘁𝗵𝗶𝗻𝗴 𝗔𝗻𝗴𝗲𝗹Where stories live. Discover now