Chapter 18

3.5K 451 108
                                    

روی صندلی انتظار نشسته و با استرس پای چپش رو تکون میداد . حدودا دو ساعت از وقتی که یونگی رو به بیمارستان منتقل کرده بودن میگذشت و هیچکس خبری از پسری که خیلی ناگهانی از روی اسکیت بوردش افتاده و بیهوش شده بود به جیمین نمیداد . هرچقدر فکر میکرد باز هم نمیتونست حدس بزنه دلیل اون حادثه چی بوده . یونگی حالش خوب بود و خیلی هم خوب از پس هدایت کردن اسکیتش براومده بود و بعدم اونقدری وحشتناک و یا از ارتفاع بالا نیوفتاد که بیهوش شدنش منطقی باشه و همینم دلیلی بود که پسرِ نشسته روی صندلیه انتظار از ترس رو به سکته کردن باشه

حدودا نیم ساعت بعد بجز دکتر و پرستارهایی که داخل اتاق بودن دکتر دیگه‌ای هم به اتاق رفت و نگرانی جیمین رو به سر حد خودش رسوند . یعنی چه اتفاقی افتاده بود که یک دکتر دیگه هم اومد ؟دیگه واقعا نمیتونست ... قلبش تحمل این حجم از استرس و نگرانی رو نداشت و حس میکرد میخواد بالا بیاره

بلاخره بعد از سه ساعت انتظارِ سخت و طاقت فرسا در اتاق باز شد و دکتری که دیرتر از همه به اتاق رفته بود ازش خارج شد . جیمین از جاش پرید و مقابل دکتر ایستاد

^وضعیتش چطوره ؟

&شما با یونگی چه نسبتی دارین ؟

^من استادشم

مرد با گیجی به جیمین خیره شد . احتمالا با خودش فکر میکرد مقابلش یک بچه دبیرستانی ایستاده ولی حالا اون ادعا میکرد که استادِ یونگیه

&استادِ چی ؟

جیمین بخاطر کنجکاویه دکتر چشم هاش رو تو کاسه چرخوند ولی به هر حال جوابش رو داد

^اسکیت بورد

دکتر چند ثانیه با بهت به جیمین نگاه کرد و بعد با ناامیدی آه کشید و سرش رو به دوطرف تکون داد

&این بچه قصد جون خودشو کرده

چشم های جیمین از تعجب گرد شدن و با ترس به دکتر خیره شد . این جملش چه معنی میداد ؟

^یعنی چی ؟ منظورتون چیه ؟

&من سالهاست دکترِ یونگی هستم و وقتی به اینجا اوردنش هم اول از همه به من خبر دادن ... اینطور که مشخصه به چشما چیزی نگفته ولی واقعیت اینه که یونگی سرطان داره

اعلامیه دکتر به حدی یهویی و غیرمنتظره بود که جیمین شک کرد نکنه اشتباه شنیده ... ولی امکان نداشت ! مگه میشد همچین چیزی رو اشتباه شنید ؟ با ناباوری به دکتر که مردی میانسال به نظر میرسید خیره بود و نمیدونست چی باید بگه . احساس میکرد یکی یک سطل آب یخ روی سرش ریخته

^سرطان ؟

دهنش رو چندبار باز و بسته کرد تا چیزی بگه و واکنشی نشون بده ولی موفق نشد و در آخر فقط چیزی که دکتر گفته بود رو تکرار کرد

In "Kim" Mansion ⏳️Where stories live. Discover now