Part.19

606 152 64
                                    

لطفا قبل خوندن اون ستاره پایین رو بزنید💕

Lee know

با برخورد نور به چشمام هوف کلافه ای کشیدم و پشتم رو به پنجره ای که نور ازش داخل میومد کردم
پلکامو از هم فاصله دادم و با خوردن چشمم به فردی که کنارم خوابیده بود سرم رو با شدت عقب کشیدم و با شوک سر جام نشستم
×اوو ساری بیبی ترسیدی؟
اخم بزرگی کردم و هوف کلافه ای کشیدم و دستمو توی موهای پریشونم کشیدم
نگاهمو با اخم به دستی که دور کمرم حلقه شده بود دوختم و نگاهم رو بالا آوردم و با حالت وادفاکی نگاهش کردم
-تو اینجا چیکار میکنی
×چیه میخواستی صبح پاشی و جیسونگو ببینی؟ولی اون عین جانابالی خوابالو نیست
آه یه آدم چقدر میتونه رو‌مخ باشه
-سهون بودی درسته؟
×خداراشکر حافظت خوبه
خودش رو جلوتر کشید و دستش رو روی شکم لختم کشید  ×با چه ورزشی شکمت انقدر سفت شده؟

با تعجب نگاهم رو به حرکت دستش دوختم و اخمام رو بیشتر توی هم کشیدم و دستش رو پس زدم، خدا میدونه وقتی خواب بودم چند بار اینجوری لمسم کرده
×ای بابا چقد گند اخلاقی تو
از روی تشک بلند شدم و پیرهنم رو از روی زمین برداشتم و تنم کردم
-دیگ به دیگ میگه روت سیاه
×بابا حالا این خسیس بازیا چیه
سمت در اتاق رفت و قبل اینکه درو باز کنه به سمتم برگشت
×بیا پایین صبحونه بخور
هوفی کشیدم و پشت سرش از اتاق بیرون رفتم و با رسیدن به طبقه پایین و ندیدن زن عمو و عموی جیسونگ آهی کشیدم
امیدوارم در نبود اونا بتونم این دوتارو تحمل کنم و تیکه تیکشون نکنم
~چه عجب بالاخره تشریف آوردید جناب لی بزرگ
کنار جیسونگ نشستم و دوباره دستمو توی موهام فرو کردم و با کلافگی که نمیدونم از کجا اومده بود نگاهمو به سونگ وو دادم

~حالا که مامانم نیست پسرم پسرم راه بندازه واست اخماتو کشیدی توی هم؟
+هیونگ بهتره صبحونه مونو بخوریم
سهون که رو به روم نشسته بود خودشو جلو کشید و تکیش رو به میز داد
×راستشو بگو چطوری تونستی جیسونگو راضی کنی دوست پسرت بشه؟
یه تای ابروم رو بالا انداختم و به صندلی تکیه دادم و دست به سینه نشستم
-منظور؟
خودشو جلوتر کشید و تو چشمام زل زد
×میدونی جیسونگ آدم شاد و شیطونیه و تو دقیقا نقطه مقابلشی اخمو و تخسی جوری که با یه من عسلم خورده نمیشی

نیشخند ریزی زدم و زبونمو روی لبم کشیدم و خنده آرومی از روی تمسخر سر دادم
-جالب بود، اینارو هم به اون یکی بگو تو کتاباش بنویسه
به سونگ وو اشاره کردم و از روی صندلی بلند شدم
-پاشو بریم جیسونگ حوصله بحث با اینارو ندارم
~بحث؟فقط داریم حرف میزنیم کوچولو
+هیونگاا آروم باشین دیگه
~تو دخالت نکن جیسونگ
سونگ وو از روی صندلی بلند شد و سمتم اومد و یقه لباسم رو توی دستش گرفت
~راستشو بگو چرا آدمی مثل توکه یکی از ثروتمندترین آدمای کشوری باید با جیسونگ وارد رابطه بشی؟
نیشخند ریزی زدم دست جیسونگ رو گرفتم و سمت در کشوندمش
-زیادی کتابای کلیشه ای خوندی مخت تاب برداشته

The black world[Minsung]Where stories live. Discover now