Promise [Yoonmin]~|completed

Letter 15

"جیمین عزیز،

متاسفم....
برای اینکه پات رو توی اون مکان گذاشتی متاسفم....

قلبت با استرس و نگرانی میتپه
نمیخوای اون باشه
نمیخوای این خبر رو بشنوی
نه الان
اون قول داده!

"پارک جیمین؟"

"بله..."

"این فرم رو امضا کنید"

دستت مثل بید به خودش میلرزه
آروم باش....آروم باش
حتما نامه ای برات فرستاده تا بگه دیر تر میاد
آره همینه

"این تنها چیزیه که باقی مونده"

اون لباس ها نمیتونه برای اون باشه....مگه نه؟
امکان نداره....

"اینم هست"

مردمک های کدر و بی حست، از لباس و نامه جدا شد و روی صورت اون مرد نشست"

این نمیتونه پایان ما باشه.....مگه نه یونگی؟
من الان چیکار کنم؟
تنها کاری که میتونم بکنم تعظیم کردن و رفتنه

دور شدن

میرم همون جایی که همیشه همدیگه رو میدیدم
من منتظرت میمونم

بدنم اونقدر شوکه ست که حتی نمیتونم برات اشک بریزم
برای رفتنت.....برای از دست دادنت

این نمیتونه پایان ما باشه.....مگه نه یونگی؟
من الان چیکار کنم؟
تنها کاری که میتونم بکنم تعظیم کردن و رفتنه
دور شدن 

تو قول دادی که برمیگردی
ولی الان....من بجای اندامت، لباس هات رو به آغوش کشیدم

تو قول دادی!
من منتظرت بودم
چرا برنگشتی؟

حتی عطر تنت هم روی لباس ها نیست....
چرا روی سینه اش سوراخه؟
بجای من تیر سینه ات رو بوسید؟
آه دلبر من.....کاش جای تو اون لحظه درد میکشیدم
یونگیا....

متاسفم.....بخاطر دردی که کشیدی متاسفم....
کاش اون لحظه اندامت رو بغل میکردم

کاش بار دیگه میدیدمت
کاش بار دیگه می بوسیدمت

گلی که آخرین بار بهم دادی خشک شده....
ولی من هنوزم هم دارمش
من هنوزم عاجزانه منتظر توئم.....

تنها کسی که حال و روزم رو میبینه....درخت هان...
اینکه چطور لباس هات رو به سینه ام فشار میدم و اشک میریزم

اینکه چطور غم از دست دادنت وادار به فریاد زدنم کرده....
اینکه چطور برات عزاداری میکنم....

رابطه مون با مرگ تو تموم شد!
تو قول داده بودی!
گفتی تا ابد کنارم میمونی!
تو هیچ وقت خداحافظی نکردی.....
منم هم نمیکنم

من هنوزم منتظر توئم
دوستت دارم زندگیِ من.....

•~•~•~•~•~•~•~•~•

بلو رایتر💙🦋
اما جیمین هر شب توی خواب هاش یونگی رو ملاقات میکرد.
جایی که دیگه یونگی غمگین نبود و یا روی سینه اش با خونِ سرخش رنگ‌آمیزی نشده بود....
جایی مثل، شهر آتلانتیس....

زینگ زینگ👇⭐