"جیمین عزیز،
تو منتظرشی
چند روزه که منتظرشیمنتظر اون سرباز غمگین
سربازی که با لذت غذا میخورد و مظلومانه اشک میریخت
سربازی که لب هاش برای حرف زدن از هم فاصله نمیگرفت.اون سرباز
اون پسر....نمیدونی اون حجم عظیم از اندوه چطور توی پیکر خمیده و لاغرش جا شده....
ولی دوست داری کمکش کنی
تویی که محتاج کمکی....دوست داری کمکش کنیکاش بازم بیاد
کاش باره دیگه میتونستی ببینیش
کاش این دفعه تو اون تفنگ سنگین رو حمل میکردی تا شانه اش زیر سنگینی اون اسلحه لعنتی....درد نگیره"امیدوارم بازم ببینمش...
~•~•~•~•~•~•~•~
بلو رایتر💙🦋
از فلسفه متنفرم....
*شروع کردن درس ششم فلسفههوهو👇⭐
YOU ARE READING
Promise [Yoonmin]~|completed
Fanfiction↴ేخلاصه تو قول دادی که برمیگردی...پس من تا ابد منتظرت میمونم. {عاشقانه ای از جنس جنگ و انتظار....} (پارت ها کوتاهه) •~•~•~•~•~•~•~•~•~•~ 🎥ే نام ⪼『قول -- Promise 』 🐈⬛ే کاپل ⪼ یونمین 📓ే ژانر ⪼ انگست، رمنس، سد اند ✒️ే نویسنده ⪼ بلو رایتر 📽ే وضع...