صبح با حس مزخرفی بیدار شده بود.
بدنش کوفته بود و طبق معمول سردرد و احساس ضعف داشت.
به طبقه پایین که رسیده بود کسی خونه نبود... نامجون بهش پیام داده بود که حتما صبحانه بخوره و اگه خواست با راننده به مدرسه بره.با راننده به مدرسه رفت و تاکید برادرش روی صبحانه خوردن رو نادیده گرفت. واقعا اشتها نداشت... به معنای واقعی کلمه خسته بود و خوابش میومد.
مثل زامبیا خودش رو به سمت کلاس کشوند و روی صندلیش ولو شد.
باز هم جیمین نیومده بود... به دیر اومدن دوستش عادت داشت." خدای من! هیونگ خوبی؟! چرا اینجوری شدی؟! "
سرش رو کمی به سمت پسر کوچکتر چرخوند جوابش رو داد:
" مگه چجوریم جونگکوک شی؟! "
" خودتو تو آینه دیدی هیونگ؟! رنگت خیلی پریده و لبات قشنگ سفید شدن... تازه زیر چشماتم سیاهه و گود افتاده! ببینم از جزیره ای چیزی فرار کردی؟! "
ای کاش از جزیره فرار کرده بودم.
تو ذهنش جواب پسر رو داد.
واقعا دیگه نمیدونست به کجا پناه ببره... هم از مدرسه فراری بود هم از خونشون... چیکار باید میکرد تا کمی آروم بشه؟! ای کاش میتونست همه چیزو به جونگکوک بگه... بگه دارم میمیرم لطفا نجاتم بده! یکاری کن آرومتر بشم! ولی میترسید تا از ترس هاش حرف بزنه!
ترس... چند وقتی بود که هفت روز هفته و بیست و چهار ساعت روز، این حس رو تجربه میکرد... اگه ازش میپرسیدن از چی میترسی، نگران چی هستی و یا استرس چیو میکشی... نمیدونست چی بگه... انقدر دلیل زیاد داشت که نمیدونست کدوم رو بگه و بهش فکر کنه...
هنوز اعتماد کاملی به جونگکوک نداشت... میترسید... خیلی میترسید!کسی نمیدونه که پسری به نام تهیونگ چه چیزایی رو تحمل کرده!
جونگکوک وقتی سکوت پسر رو دید باز هم به حرف اومد:
" تهیونگ شی... تهیونگ... هی تهیونگ؟! خوبی؟ چرا ساکت شدی؟ "
پسر کوچکتر با لحن نگرانی پرسید و تکونش داد.
به خودش اومد.
" آ-آره خوبم... دیشب کم خوابیدم... شاید به خاطر اونه. "
به زور لبخند بی جونی روی لب هاش نشوند؛ تا پسر مقابلش رو بیشتر از این نگران نکنه.
" ولی من بازم میگم حالت خوب نیست... برو کتابخونه استراحت کن... "
تهیونگ خواست جوابش رو بده که صدایی متوقفش کرد.
" چته؟ چرا این شکلی شدی؟ صبحونه نخوردی نه؟ حتما کم هم خوابیدی! "
دوشیک بود! تهیونگ تا پاش رو داخل کلاس گذاشته بود، دوشیک متوجه حال بدش شده بود! وقتی حال نامساعدش رو دید، نتونسته بود جلوی خودش رو بگیره تا چیزی نگه..!
YOU ARE READING
Toska || KookV
Fanfiction" فقط بگو خدا تو را برای من ساخت یا مرا برای تو ویران کرد؟ " - 𝗇𝖺𝗆𝖾: 𝗍𝗈𝗌𝗄𝖺 - 𝖼𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾: 𝗄𝗈𝗈𝗄𝗏 - 𝗀𝖾𝗇𝗋𝖾: 𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖺𝗇𝗀𝗌𝗍, 𝗌𝗅𝗂𝖼𝖾 𝗈𝖿 𝗅𝗂𝖿𝖾, 𝗌𝗆𝗎𝗍 - 𝖺𝗎𝗍𝗁𝗈𝗋: 𝗁𝗈𝗐𝗅 - 𝗌𝗍𝖺𝗍𝗎𝗌: 𝗈𝗇𝗀𝗈𝗂𝗇𝗀