«پارت ششم»

275 79 1
                                    




کیونگ نگاه دقیقی به فک منقبض شده ی بک که با فکری درگیر، راننندگی میکرد، انداخت

کیونگ- مطمئنی چیزی نشده؟!

بک برای عوض کردن بحث، نالید

بک- نظرت با نوشیدنی چیه؟! فکر میکنم امشب بدون الکل کار دست خودم و خودت بدم.

کیونگ که خوب میدونست تا بک نخواد، نمیتونه ازش حرفی بیرون بکشه، صاف نشست و سری تکون داد

کیونگ- بزن بریم!

و بک به سرعت مسیر و عوض کرد
‌•••••••••••••••••

وارد بار بزرگ شهر شدن و یکراست به سمت میز گوشه ی سالن به راه افتادن.

کیونگ متوجه ی ریز ریز فحش دادن بک بود اما دیگه طاقت نیاورد و تک خنده ای زد

کیونگ- کسی رفته رو مخت؟

بک پشت میز نشست و ابرویی بالا انداخت

-از کجا فهمیدی؟!
با افسوس اهی کشید و بعد ازاینکه سفارش داد، کتش رو در اورد

کیونگ-چون همه ی فحش هایی که زیر لب میدی،مخاطب داره.معمولا فقط یه موجود زنده که به زبون ادمیزاد حرف بزنه،میتونه اعصابت و بهم بریزه! بگو ببینم کیه؟

بک کلافه نگاهشو به در و دیوار دوخت

بک- اه لعنتی.بیخیال.اون فقط یه عوضی....

با یکهو ایستادن کیونگ، حرف توی دهنش ماسید.متعجب تیررس نگاهش رو گرفت و بعد از دیدن لئو همراه با چند بادیگاردش که تازه وارد بار میشدن،سریع بهش پشت کرد.

لئو که تازه متوجه کیونگسو میشد، ایستاد و شگفت زده نگاش کرد که کیونگ با قدم های بلند خودش رو بهش رسوند و تعظیمی کرد.

کیونگ-جناب لئو.نمیدونستم شماهم مقصدتون اینجاست.وگرنه همراهیتون میکردم!

لئو نگاه مشکافانش رو از بکهیون گرفت و بعد از گذاشتن دستش روی شونه ی کیونگ، لبخند کجی زد

لئو-فکر میکنم سر قرار با موکلت باشی!

و با کنجکاوی اضافه کرد

لئو- اون کیه؟!

کیونگ با زیرکی خندید.انگار خوب تونسته بود ذهنش رو درگیر کنه

کیونگ- میدونید که اطلاعات خصوصی موکلم رو نمیتونم فاش کنم.

پیرمرد با رضایت سری تکون داد

لئو-هیچوقت ناامیدم نمیکنی وکیل دو!

تشکر کیونگ، توی صدای بلندی که حتی موزیک کرکننده ی بار رو هم غرق میکرد، گم شد!

متعجب از صدای گوش خراش که از طبقات بالا شنیده میشد، نه تنها نگاه کیونگ، بلکه نگاه لئو و همه ی افراد حاظر در بار، به سمت سقف کشیده شد.

 𝐇𝐞𝐥𝐥𝐨 𝐝𝐞𝐯𝐢𝐥Where stories live. Discover now