°• 20 •°

681 125 21
                                    


سلام سلام
حالتون خوبه؟

ببخشید بیبیای من فیلترم دوباره از کار افتاده بود.

خدمت بیبیام.....از همین جا کامنتا و آغاز کنین دل مادرم شاد شه🥲🫂

******************

تهیونگ: تولدت مبارک ها..آخ.

تهیونگ بخاطر گلو درد نتونست همزمان با بقیه تولد هانا رو تبریک بگه.

جیمین بعد از زمزمه " گفتم انقدر تو هوای سرد ول نچرخ" سمت هانا رفت .

دختر با ذوق به اطرافش نگاه میکرد همه جا پر از بادکنک های صورتی و سفید شده بود‌.
و البته افراد جدیدی جز خانواده سوجون  اونجا بودن.
که برای هانا هیجان انگیز تر شده بود.

جیمین: سوپرایز چطور بود پرنسس.

هانا : چیمیییی.

دختر داد زد و با ذوق جیمین رو محکم بغل کرد.
جین ، نامجون، سوجون ، کوک و همسرش هم برای تبريک به دختر کوچولو جلو اومدن.

آیو: تولدت مبارک عزیزم‌.

جیمین جلو اومد و لبخندی به چهره کنجکاو هانا زد: پرنسس ایشون جئون آیو همسر عمو جونگ کوکه.

وقتی هانا نصبتا از کنجکاوی درومد لبخندی زد که لپای سفیدش بیرون زدن .

هانا: چِگد کوشگلی.

کوک با شنیدن حرف هانا لبخند دندون نمایی زد و گفت: اره پرنسس من همسر خیلی خوشگلی دارم.

هانا که تو این بحثا هیچ وقت کم نمی آورد با انگشت به جیمینی که با شلوار صورتی و پیراهن سفید ساده ای میدرخشید اشاره کرد.

هانا: چیمیه ، عمو هم خیلی کوشگله.

با این حرف همه بخاطر روحیه کیوت رقابتیه دختر خندشون گرفت.

جونگ کوک که کِرم کودک آزاری داشت تسلیم نشد هیچ ادامه داد: ولی فک نکنم عموت مثل من خوشگل باشه .

آیو: کوک اذیتش نکن.

هانا اخمی به کوک کرد و جواب داد: عمو ته خیلی هم کوشگله....تاژه چیمی دفته عمو چژابه.

( صد بار گفتم جلو بچه درست حرف بزنین)

کوک با این حرف هانا با تردید ابروی بالا انداخت که جیمین سلفه ای کرد.
جین و نامجون خندشون گرفته بود و تهیونگ پوزخندی روی لباش نشسته بود.

جیمین: خوب دیگه بریم سراغ کیک.

جونگ کوک: نه صبر کن یکی برام ترجمه کنه چژابه یعنی چی؟

آیو دستی روی شکم بزرگش کشید: داره میگه چیمی گفته عموش جذابه.

جیمین دستی روی پیشونیش کشید داشت از شدت گرمای خجالت عرق میکرد.

°• 𝒀𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒂 𝒏𝒖𝒕 •°Where stories live. Discover now