°• 11 •°

575 140 32
                                    


سلام بیبیای من خوبین؟

میدونم وضعیت سخت و دردناک شده پس امید وارم برای حال خوبتون تلاش کنید و مراقب خودتون باشید.

میخواستم صبح آپ کنم ولی یهو فیلتر شکنم قطع شد و دیگه روشن نشد تا الان وضعیت نت رو که دارین 🥺 🫂

اینم پارت این هفته امید وارم دوسش داشته باشید و با کامنتاتون نظرتونو راجبش بهم بگید 🥲🫂

*********                **********
                **********

تهیونگ: لباستو در بیار .

جیمین: نمیخوام .

تهیونگ لبه تیشرت اومگا رو گرفت : گفتم درش بیار  .

جیمین دستای تهیونگ پس زد : گفتم نمیخوام کیم..ولم کن .

تهیونگ : اگه انقدر اون دست لعنتیتو تکون نمیدادی نیازی به این کار نبود .

جیمین حق به جانب گفت: اگه تو زود تر می‌رسیدی الان بازومم سالم بود.

( چقدر دیو دلبر شد😐)

تهیونگ چهرشو جمع کرد : شوخیت گرفته... تو بدون من از شرکت رفتی بیرون .

جیمین چشماشو گرد کرد که به طرز کیوتی صورتش شبیه یه گربه شده بود.

جیمین: ببینم حرفات یادت رفته یا تکرار کنم؟

الفا بخاطر اون فاصله و کیوتی اومگا زبونش بند اومده بود. و تنها به چشم  های خاکستریه پسر نگاه میکرد.

اومگا که بخاطر وزن الفا روی پاش دردش گرفته بود با شدت هلش داد که با کمر روی زمین افتاد.

تهیونگ تنها وقتی که پخش زمین شد از هپروت درومد و دادش بلند شد: آخ لعنتی....میدونی تو به جای گرگ بیشتر شبیه یه گربه وحشیه سیاهی.

جیمین ابرویی بالا انداخت: حالا چرا سیاه؟

تهیونگ همین طور که کمر نابود شدشو ماساژ میداد گفت: چون چشماتو قشنگ فرو میکنی تو چشم بقیه .

جیمین نگاه عجیبی به الفا انداخت و پَد الکلی رو برداشت تا زخمشو تمیز کنه.

اما الفا سریع بلند شد و مچ دست اومگا رو گرفت.

با نگاهی پر از تاکید تکرار کرد: بزار من برات انجامش بدم.

تهیونگ وقتی سکوت اومگا رو دید نگاهشو از چشماش گرفت.

لبه تیشرت اومگا رو گرفت و بالا کشیدش.
جیمین هم همکاری کرد و دست اسیب دیدشو آروم از آستین تیشرت سیاه رنگش بیرون کشید.

الفا همون طوری تیشرت رو رها کرد .

دیگه لازم نبود اومگا تیشرت رو کاملا در بیاره.

جیمین معذب آب دهنشو قورت داد تیشرت رو کمی پایین کشید تا سینه تختشو بپوشونه.

اما چشمای تهیونگ خیلی زود تر بدن سفید و نوک سینه صورتیه اومگا رو شکار کرده بود.

°• 𝒀𝒐𝒖 𝒂𝒓𝒆 𝒂 𝒏𝒖𝒕 •°Where stories live. Discover now