🎭🎭🎭
🥀🥀🥀
ایجی: جشن خونین چیه؟آلفا نگاهاش را به امگای کوچک مقابلاش دوخت، پسری که روبه رویش پشت میز نشسته بود
پسری بینهایت شبیه به ژان...
-از کجا راجبش شنیدی؟شیائوی کوچک از روی صندلی پایین آمده به سمت یخچال رفت: منم توی این خونه زندگی میکنم
بعد از بازکردن درب یخچال، روی پنجه های کوچکاش ایستاد و تلاش به برداشتن ظرف هندوانههای قاچ خورده کرد: منم میشنوم!اویشی: بزار کمکت کنم!
جفت حقیقی طفل بیدرنگ از پشت میز بلند شده
با رفتن به سمت عزیزش، تلاش کرد و ظرف را به دست او داد: بفرمایید!
ایجی: ممنون!
YOU ARE READING
🃏joker-W/جوکــر-دبلیـو🃏
Fanfiction📌وضعیت فصل اول: پایان یافته.⌛🖤 📌وضعیت فصل دوم: متوقف شده.🪧🤎 توصیهمیشوداولپیشداستانفیک ، یعنیچندشاتیِ«وَلیمَندوسِشداشتَم:)»رابخونید 🎭Joker-W🎭 : 🃏 دارایدوفصلویکپ...