S01🎭E043~47-توانستن!

105 32 167
                                    

🎭🎭🎭

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🎭🎭🎭

🥀🥀🥀

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🥀🥀🥀


03:20

وانگ‌ییبو:

اون خون‌آشام واقعا عجیب بود
آشنا و عجیب.
اینکه دیدم گریه کرد تضاد مطالبی بود که راجب خون‌آشام ها خونده بودم
اون اشک می‌ریخت و حتی لبخندش به بچه ها واقعی بود
خون آشامی با احساسات واقعی!آره...این بهترین توصیف از اونه

پشت سرش از درب خروجی آپارتمان خارج شدم
گیتار مثل کوله پشتی روی شونه اش قرار داشت و بی‌توجه به اون ایجی رو روی کولش سوار کرده و اویشی و پاتریشیا روی زمین دو طرف اون حرکت میکردند و دستاشو گرفته بودند

: مَشتی؟

پشت خروجی آپاتمان یه ون بزرگ و یک ماشین‌قدیمی پارک بود
مردی که به ماشین قدیمی تکیه داده بود با دیدن ما بی‌درنگ به سمتمون اومد و چیزی گفت که من متوجه نشدم
زبونش عجیب بود و از رنگ چشماش معلوم بود که یه آلفگا در حالت گرگشه!
یک چشمش سرخ و دیگری آبی؛
چهره‌اش خاص و آسیب دیده بود

بخیه و زخم هایی که به چهره‌ی مهربونش داشت اون رو جذاب کرده بودند: بچه هارو من میارم «به فارسی»
سمیوئل: باقی بچه ها هم سوار ماشینتند، مطمئنی جا برای سه قلو ها هست؟ «به فارسی»
:آره مَشت سمی!«به فارسی»

بخیه و زخم هایی که به چهره‌ی مهربونش داشت اون رو جذاب کرده بودند: بچه هارو من میارم «به فارسی»سمیوئل: باقی بچه ها هم سوار ماشینتند، مطمئنی جا برای سه قلو ها هست؟ «به فارسی» :آره مَشت سمی!«به فارسی»

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
🃏joker-W/جوکــر-دبلیـو🃏Where stories live. Discover now