پسر پوزخند عصبیای زد و صداش رو بالا برد.
- درسته لوهان اولیش نیستی ولی اولین نوجوون هفده سالهای هستی که باهاش دوست بودم و الان ازم انتظار داره مثل یه فاحشه بفروشمش!
+ لطفا... چاره دیگهای ندارم.
لوهان با بغض گفت، پسر سیگاری روشن کرد و کلافه شقیقههاش رو ماساژ داد.
- لعنت... اصلا نباید قبول میکردم اینجا کار کنی... تو زیادی دردسرسازی.
سمت لوهان خم شد و ادامه داد:
- اگه میخوای یه فاحشه باشی برو و هرجایی به جز بار من انجامش بده لوهان... من این کارو باهات نمیکنم.
+ باشه... بههرحال جاهای دیگه قبولم میکنن.
سیگار پسر رو از دستش گرفت و پک عمیقی زد که دوباره به سرفه انداختش، سیگار رو سمتش گرفت و بلند شد.
+ استعفا میدم.
پوزخند تلخی زد و ادامه داد:
+ باید زودتر برم و شغل جدیدمو شروع کنم... زیاد وقت ندارم.
قبل از اینکه بتونه از میز فاصله بگیره پسر مُچش رو گرفت و با کمی تردید گفت:
- یه مشتری ثابت داریم که با آدماش میاد، همونی که نونا رو کتک میزد.
+ همونی که نونا میگفت یه روانی سادیسمیه؟ گفتی نمیخوای با کسی بخوابم و الان میگی برم زیر کسی که ممکنه زندهم نذاره؟
- احمق نشو لوهان من نگفتم باهاش بخوابی!
لوهان متعجب نگاهش کرد و پسر ادامه داد:
- یکی از آدمای بزرگترین مافیای کرهست، نمیتونم اسم رئیس اصلیشو بگم ولی میدونم همه کاری میکنن، میتونی ازشون پول بگیری و توی مهلتی که تعیین میکنن با سودش پس بدی.
+ خب اینکه خیلی خوبه.
لوهان با لبخند گفت و پسر نزدیکش شد و صداش رو تا جایی که ممکن بود پایین آورد.
- خیلی خطرناکه لوهان... اگه نتونی پولو پس بدی معلوم نیست چه بلایی سرت میارن ولی قطعا اون پولو هرطور شده ازت به دست میارن... اونا مافیان میفهمی؟
لوهان دستش رو روی شونهی پسر گذاشت و جواب داد:
+ جفتمون میدونیم بهتر از اینه که خودمو بفروشم.
- لعنت بهم... میدونم دارم توی دردسر بزرگی میندازمت.
پسر کلافه گفت و لوهان سرش رو پایین انداخت.
+ نگران نباش... یهجوری این پولو درمیارم و پس میدم.
پایان فلش بک
......
به اصرار مرد حالا خودش هم داشت همراهش مشروب میخورد و با قرار گرفتن دست مرد زیر چونهش پردهای از اشک چشماش رو براق کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/316346663-288-k789799.jpg)
YOU ARE READING
Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]
Fanfiction❥ 𝐻𝑒𝑦𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒𝑌𝑜𝑢𝐺𝑜𝑡𝑀𝑒𝐹𝑢𝑐𝑘𝑒𝑑𝑈𝑝 پسرک شانزده سالهای که بهخاطر جـرم مادرش، توی زنـدان متولد و بزرگ شده. بعد از مرگ مشکوک مادرش مجبور میشه برای اولیـن بار پا به دنیای بیرون بذاره. اما وقتی وکیل مادرش، برای اولین بار این پسـر کوچو...
❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 35
Start from the beginning