❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 25

Start from the beginning
                                    

+ ممنون.

مینیانگ لبخند مرموزی به چهره‌ی آرومش زد و به بکهیون نزدیک شد، با نزدیک شدن مینیانگ بکهیون به آرومی قدمی به عقب برداشت و وقتی مطمئن شد مین مین با اون نگاه عجیبش قصد ایستادن نداره با هر قدمی که به جلو برمیداشت یک قدم عقب میرفت تا جایی که به در اتاق برخورد کرد و شوکه به مینیانگ که توی چندسانتیش ایستاده بود خیره شد.

+ چی‌کار میکنی؟

با لحن متعجب و ترسیده‌ش بلافاصله صدای خنده‌ی مینیانگ بلند شد.

- ترسو.

+ دیوونه.

بکهیون چشم‌غره‌ای رفت و مینیانگ همون‌طور که میخندید جواب داد:

- چهره‌ت واقعا دیدنی بود بکهیون، میخواستم بگم میدونی چرا اینجاییم؟

با سوال مینیانگ، کنجکاو به سمتش برگشت و پرسید:

+ چرا؟

- فکر کردی زندگی کردن با پیرزن و پیرمردی که همش راجع به اعداد و ارقام حرف میزنن راحته؟ برای همین تصمیم گرفتم حالا که یه پسردایی جذاب دارم بیام ببینمش و از دایی بخوام که باهم بریم بیرون.

+ اما... نمیذاره... به‌خاطر نمرات زبانم تنبیهم.

بکهیون با ناامیدی گفت و مینیانگ فورا دستش رو دور بازوش پیچید.

- من راضیش میکنم.

و پنج دقیقه‌ی بعد دوتایی داخل آسانسور ایستاده بودن و بکهیون هنوز باورش نمیشد که چطور مینیانگ ددیش رو داخل عمل انجام شده قراره داده بود و تنها با گفتنِ "منو بکهیون میریم بیرون" بدون توجه به توصیه‌های ددیش بکهیون رو بیرون کشیده بود.

چندین ساعت توی خیابونایی که بکهیون حتی اسمشون رو هم بلد نبود راه رفته بودن، درباره‌ی همه چیز حرف زده و کلی اسنک خوش‌مزه خورده بودن و بکهیون با خودش فکر میکرد کم‌کم داره به ددیش و تمام آدمایی که بهش وصلن مدیون میشه!

مینیانگ با مهربونی و مثل یه دوست همه چیز رو براش توضیح میداد و بکهیون ازش ممنون بود که چیزی ازش نمیپرسید و مجبورش نمیکرد دروغ بگه!

مینیانگ با موهای بلند و مشکیش، قد کوتاه و چشمایی درشت و براق عجیب اون رو یاد سومین، یکی از هم سلولی‌هاشون که اون هم به‌خاطر مادرش توی زندان زندگی میکرد، می‌انداخت.

مینیانگ هم مثل سومین همیشه لبخند میزد و باعث میشد بکهیون با خودش فکر کنه که چرا اون زندان لعنتی با آدمای مزخرفش باعث نمیشن اون غمگین به نظر برسه!

اصلا الان سومین چی‌کار میکرد؟

هنوز هم به‌خاطر کتک نخوردن مادر مریضش لباسای بقیه رو میشست؟

هنوزم با چشمای اشکی لبخند میزد و به آقای مین میگفت امسال هم میتونه بدون لباس جدید زندان دووم بیاره؟

Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]Where stories live. Discover now