انگار جونگسو مشغول نوشیدن چیزی بود چون چانیول بلافاصله با تموم شدن جملهش صدای سرفههای پشت همش رو میشنید و خیلی طول نکشید دوستش با صدای بلند شروع به حرف زدن کنه.
+ فاک... فاک یو چان... اون هنوز به سن قانونی نرسیده، بهش دست زدی؟ لعنت... چطور ممکنه همچین کار حالبهمزنی کرده باشی؟ اون بچه درک درستی از این چیزا نداره چانیول!
- میشه کمتر داد بزنی؟ الان مگه توی اورژانس نیستی؟ میخوای برام دردسر درست کنی؟
جونگسو برای چند ثانیه ساکت شد و این بار با لحن جدیش اخم ترسناکی روی صورت چانیول نشست.
+ پارک چانیول... به اون بچه دست زدی؟
با وجود اینکه از دخالت دوستش عصبی بود به آرومی جواب داد:
- اگه انقدر شلوغش نمیکردی بهت میگفتم، کوچولویی که انقدر نگرانشی دیشب اولین رویای خیسشو داشته و اینطور که مشخصه اولین بارش بود که همچین چیزیو تجربه میکرد، اون احمق انقدر ترسیده بود که میلرزید.
جونگسو نفس راحتی کشید و گفت:
+ خدای من... منو ترسوندی چان... معذرت میخوام نتونستم خودمو کنترل کنم.
- مهم نیست... بههرحال میخواستم یه چیزی بپرسم، برای این اتفاق خیلی دیر نیست؟
+ درسته... نمیدونم دلیلش چیه، باید ازش آزمایشای بیشتری بگیرم ولی باید بیاریش بیمارستان.
......
با ایستادن ماشین مشکی جلوش هندزفریش رو دراورد و به پسر پشت فرمون که با لبخند نگاهش میکرد زل زد، پسر با همون لبخند گفت:
- نمیخوای سوارشی؟
لوهان نگاهی به ماشین گرون قیمتش انداخت و همونطور که سوار میشد کولهی بزرگش رو روی صندلی عقب پرت کرد و رو به پسر گفت:
+ انگار بابات برای ورودت به کالج حسابی ذوق کرده.
کای با پوزخند سمتش خم شد و جواب داد:
- درسته... نمیدونی از لحظهای که سوییچش رو بهم داد چقدر برای اینکه توی این ماشین داشته باشمت لحظهشماری کردم.
لوهان با لبخند نگاهش رو از کای گرفت و مشغول تایپ توی گوشیش شد.
+ پس برای همین بعد دوماه اومدی سراغم سونبه؟
- بیا به این مسائل فکر نکنیم لو... بریم یهکم خوش بگذرونیم هوم؟
لوهان همونطور که توی گوشیش تایپ میکرد بیحواس جواب داد:
+ ولی زیاد وقت ندارم... باید برم خونهی دوستم.
چند دقیقهای که توی راه بودن بینشون سکوت بود و درست وقتی ماشین جلوی کافهی مورد نظرشون ایستاد کای کلافه به لوهان که همچنان مشغول ور رفتن با گوشیش بود زل زد.
DU LIEST GERADE
Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]
Fanfiction❥ 𝐻𝑒𝑦𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒𝑌𝑜𝑢𝐺𝑜𝑡𝑀𝑒𝐹𝑢𝑐𝑘𝑒𝑑𝑈𝑝 پسرک شانزده سالهای که بهخاطر جـرم مادرش، توی زنـدان متولد و بزرگ شده. بعد از مرگ مشکوک مادرش مجبور میشه برای اولیـن بار پا به دنیای بیرون بذاره. اما وقتی وکیل مادرش، برای اولین بار این پسـر کوچو...
❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 7
Beginne am Anfang