🐻🎁🐧

591 65 3
                                    

"جونگین:کیونگسووو...."

دستش روی هوا موند...
وقتی که ازش دور شدم

"کیونگسو:
لط..لطفا منو لم..لمس نکن..!
نم..نمیخوام ببینمتت... "

"جونگین :تو چت شده...؟"

به محض اینکه به سمتم اومد،
به عقب هولم داد و باعث شد
کمرم با دیوار سرد برخورد کنه...
سعی کرد باهام ارتباط چشمی برقرار کنه...
ولی من،حرفی برای گفتن نداشتم...
پس بجاش به اشکام اجازه ریختن دادم...
دستشو بالا آورد تا اشکامو پاک بکنه..
ولی،دستشو کنار زدم و ارتباط چشمیمونو
قطع کردمم..چرا عشق آنقدر آزاردهندس...؟

"کیونگسو:ت..تو واقعا دوست.تم داری..؟! "
به آرومی زمزمه کردم و متوجه شدم صورت ناراحتش شدم...

"جونگین:این چیزیه که ناراحتت کرده...؟!"

جونگین تنها فاصله ای که مونده بود رو از بین برد و با حلقه کردن دستاش دور کمرم بدنمو به خودش نزدیکتر کرد..

"کیونگسو:ول..ولم کنننن...!!!"
سعی کردم از بین بازوهاش بیرون بیام..
ولی اون محکمتر نگهم داشت...

"جونگین:دیگه قرار نیست ولت کنم..هیچوقت..هیچوقتتتت.."

دلیلی برای تقلا کردن،نداشتم..
رفته،رفته ایستادن برام غیرممکن میشد...
پس مقاومت کردن کنار گزاشتم...
خودمو،بین اون بازوها رها کردم..
و اشکامو مهمون شونه هاش..
صورتمو قاب گرفت و از شونه هاش جدا کرد..
در حالی که به چشمام خیره بود گفت:

"جونگین:من عاشقتم دو کیونگسو...بیشتر از هر چیزی که فکرشو بکنی...لطفا به عشقی که بهت دارم،شک نکن..."

صورتشو جلو آورد و رد اشکای خشک شده
روی گونمو بوسید...با خجالت سرمو توی سینش قایم کردم و متقابلا بغلش کردم...

"جونگین:میدونم این سخته...اما من..بهت قول میدم...مهم نیست چی پیش میاد..من همیشه به تو بر میگردم..هرجایی که باشی..هر جایی که باشم..حرف دیگران اهمیتی نداره...

چون من هنوزم عاشقتم...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

با عشق سوعا♡♡

I .still. love. you(kaisoo_translation)Where stories live. Discover now