Part 19

1.5K 206 17
                                    

حین دنبال کردنشان مدام داشت لب میجوید. قرار بود بعد باشگاه برود دنبال سومین اما حالا مغزش اصلا کار نمیکرد. نکند جیمین امشب را نمیخواست برای شام برگردد؟


موبایلش که زنگ میخورد بدون چک کردن صفحه جواب داد: بله؟


نامجون گفت: کجایی جونگکوک؟


_تو ماشین‌‌.


_پشت فرمون؟ اسکل قطع کن.


عصبی گفت: وایسا، هیونگ میتونی برای شام که میری خونه سومینم ببری؟


_خودت چرا...


_وقت توضیح ندارم. ببرش. فعلا‌.


موبایل را قطع و روی صندلی کناری انداخت. آنقدر کلافه و عصبی بود که حد نداشت.تازه داشت حس میکرد همه چیز آرام است که جیمین تصمیم گرفت برگردد بیرون، آن هم با وونهو.


وقتی وونهو مقابل یک کافی شاپ گران قیمت پارک کرد، جونگکوک هم در خیابان روبرویی متوقف شد.


جیمین و وونهو با ماسک و کلاه وارد کافه شدند و جونگکوک با ضرب انگشت گرفتن روی فرمان به در کافه زل زد و تایم گرفت‌. مطمئن بود وونهو از جیمین خوشش آمده. چیز خاصی درباره روابط وونهو نمیدانست اما آن نگاه ها و نزدیک شدنها را نمیتوانست عادی معنا کند‌. قصدش حتما سواستفاده از جیمین بود‌. مگر از مردها نمیشود سواستفاده کرد؟؟ چرا نباید اینکار را میکرد وقتی با یک مورد جذاب و‌خواستنی مواجه شده بود‌. انگار صدسال از عمر جونگکوک گذشت تا آن دو از کافه بیرون آمدند.


با اخمی غلیظ دوباره پشتشان راه افتاد. و متوجه شد به مسیر خانه خودش میروند. وقتی وارد خیابان فرعی که به عمارت میرسید شدند و مطمئن شد او دارد جیمین را به خانه میرساند با غیض پا روی گاز فشرد و پر سر و صدا از وونهو سبقت گرفت و جلو افتاد. اگر پشت سر جیمین وارد خانه میشد تنها گیرش می آورد و شاید در چیزی که ربطی به او نداشت دخالت میکرد. پس باید زودتر داخل میرفت تا در موضعی نباشد که بتواند حرف بزند.


بعد از گرد و خاکی که جونگکوک پشت سرش در جاده باقی گذاشت وونهو متعجب پرسید: این جونگکوک نبود؟


جیمین هم با تعجب گفت: خودش بود.


وونهو خندید: کورس گذاشته؟ خدای من.


جیمین اجمالی خندید و چیزی نگفت. بعد اینکه وونهو بیرون دروازه نگه داشت جیمین لبخند زد: ممنون وونهو شی. خیلی خوش گذشت.


وونهو دست سمت موهای بیرون مانده از کلاه مشکی رنگ او برد و با برداشتن چیزی که لای موهایش مانده بود گفت: به منم... بیا بیشتر همو ببینیم. هنوز میخوام باهات برم جامپینگ.


جیمین لبخند زد و با برداشتن کوله اش نگاهی به چراغ های روشن محوطه کرد: حتما بهش فکر میکنم.اگرم نشد سر یه جایگزین به توافق میرسیم.

𝐀𝐩𝐡𝐫𝐨𝐝𝐢𝐭𝐞|آفرودیت  (𝐤𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧)Where stories live. Discover now