با عصبانیت وسایلش رو از توی کمد بیرون کشید
و با حرص در چمدونش رو باز کرد و لباس های پرت شده به اطراف رو بدون هیچ نظمی توی چمدون ریخت
÷خیلی کار خوبی کردم با اون بچ اونجور حرف زدم
فریاد زد تا همه افراد خونه صداش رو بشنون
÷ تی چیرا بیهیش اینجیور گیفتی
ادای تهیونگ رو داورد و به چمدون لقد محکمی زد
÷کیم تهیونگ تو اگه دلت زن میخواد برو باهاش ازدواج کن ولی دور منو خط بکشزیپ چمدون رو بست و بزور چمدون پر از لباس رو بلند کرد
÷اینجا یا جای من یا جای اون بچ
دوباره بی توجه به سوزش گلوش با عصبانیت داد زد و چمدون رو بلند کرداما همین که یه قدم برداشت پاش توی پارکت چوبی رفت
با غر غر چمدون رو زمین گذاشت و نشست تا پاش رو از توی پارکت در بیارهخیلی با دقت پاش رو از میون پارکت چوبی دراورد
و همین نیم خیز شد تا بلند شه چشمش به جعبه کوچیک و اهنی خوردکمی تکون خورد تا جا باز بشه و بعد خم شد و جعبه رو برداشت
÷این اینجا چیکار میکنه؟!
بی توجه به دعوایی که با تهیونگ راجب هسو داشته
روی زمین چهار زانو نشست و در جعبه رو باز کرد
و با حس کنجکاوی ذاتیش نگاهی به وسایل داخل جعبه انداختدستش رو توی جعبه کرد و دفتر کوچکی که اندازه کف دستش رو دراورد
÷این همون دفتری نیست که تو بچگی پیداش کردم؟! اینجا چیکار میکرد اخه؟!!!
بیخیال دفتر شد و با تعجب به گردنبند بنفش داخل جعبه نگاه کرد÷یادم نمیاد گردنبند بنفشی داشته باشم؟! یا پیدا کرده باشم؟!
دستش رو اروم روی نگین گردنبند کشید و حس کرد نگین داره گرم میشه سریع دستش رو عقب کشید
÷چه اتفاقی افتاد؟!
YOU ARE READING
🍷Vampire
Vampire🍷 فن فیک خون اشام🍷 🕯اسم داستان:Vampire 🕯ژانرها: رمنس/تخیلی/اسمات/فانتزی/ 🕯رده سنی:+۱۸ 🕯️ وضعیت آپ: نامعلوم 🕯نویسنده: جیهو 🕯کاپل ها: تهکوک/سپ/ نامجین 🕯خلاصه داستان:کیم تهیونگ جزو خون آشام برتر سیاه بود، و برای افکار متفاوتی که داشت سال ها ا...