بعد از کمی صبر که البته چند ثانیه ای بیشتر نشد که برای یونگی اندازه سال ها گذشت
اروم از پله ها بالا رفت و سعی کرد حالت پوکر خودش رو حفظ کنهپله ها به صورت خودکار اون رو بالا میبردن
یونگی میتونست صدای قاب های جادویی رو بشنوه پچ پچ هایی که نشون میداد از حضور یونگی در اینجا خیلی متعجبناهمیتی به اطرافش نداد و وقتی راه پله ها از حرکت ایستادند متوجه شد به مقصد رسیده حتی در صورتی جلوش که به شدت تو ذوقش میزد
،باعث میشد کلمه مقصد پایانی توی ذهنش پرنگ و پر رنگ تر بشه
موهاش رو با دستاش مرتب کرد و بعد نفس عمیق کشید تا کاملا روی خودش مسلط باشه
دستش رو دراز کرد و دستگیره طلایی رنگ رو پایین کشید و اون به داخل قدم برداشت صحنه رویایی روبه روش هر کسی رو به تعجب و شگفتی وا میداشتاما مین یونگی هیچ کس نبود
به پسر مو صورتی که بدون هیچ حرفی توی وان پر از جادو دراز کشیده بود و ریلکس کرده بود نگاه کردهنوزم مثل چند قرن پیش از جادوش به نفع خودش استفاده میکرد نگاهی به ابرهای سفید زیر پاش کرد و اهی کشید وقت زیادی برای تجدید خاطره نداشت هر لحظه برای یونگی مثل الماس بود و باید از خدا برای اینکه تو این لحظه زندست تشکر میکرد
~هنوز وقتی ولت میکنن میری تو خودت آگوست
یونگی با صدای پسر مو صورتی از افکار خودش بیرون کشید و به پسر خیره شد که هنوز توی وان لم داده بود و چشماش بسته بود+ توام هنوز از جادوت برای تزئین دکوراسیون خونت استفاده میکنی موچی
پسر مو صورتی لبخند ژکوندی زد و یه پاش رو از وان آویزون کرد
YOU ARE READING
🍷Vampire
Vampire🍷 فن فیک خون اشام🍷 🕯اسم داستان:Vampire 🕯ژانرها: رمنس/تخیلی/اسمات/فانتزی/ 🕯رده سنی:+۱۸ 🕯️ وضعیت آپ: نامعلوم 🕯نویسنده: جیهو 🕯کاپل ها: تهکوک/سپ/ نامجین 🕯خلاصه داستان:کیم تهیونگ جزو خون آشام برتر سیاه بود، و برای افکار متفاوتی که داشت سال ها ا...