+ببخشید رئیس بان بان
کوک نیشخند خودش رو جمع کرد و خیلی جدی گفت
÷مشکلی نیس پیشولی بخشیدمت
کوک دفترچه اش رو باز کرد و خیلی جدی گفت
÷ خب نقشه من اینه...تا میتوانیم به کیم تهیونگ نشان دهیم که  مزه بی محلی و حسادت چه مزه شیرینی است

جیهو که حصابی   تو نقشش به عنوان منشی کوک فرو رفته بود گفت
=رئیس بان بان میشه نقشتون رو‌ پلن پلن بگین دارم یاداشت می‌کنم
÷باشه منشی لی
پلنa) کوک سرما خورده و یه مریض سرما خورده به چی احتیاج داره؟!
+خواب؟!
=غذا؟!
÷نه  پشمک های خنگ به توجه نیاز داره توجه
یونگی و جیهو سر تکون دادن و منتظر ادامه حرف کوک موندن
÷ داشتم میگفتم تو‌ پلن a  کوک همه  توجهات رو به سمت خودش میکشه و تهیونگ تا میتونه باید ناز بچه عزیزش رو بکشه در پلن بعدی من جیمین هیونگ رو احضار کرده و تمام وقت رو کنار اون میگزرونن تا بفهمه که حسادت چه مزه ای میده

کوک با یادآوری چیزی با حرص دفتترش رو به زمین کوبید و گفت
÷ مرتیکه زبون نفهمممم هزار بار بهش گفتم از اون عنتر بانو خود شیفته  خوشم نمیاد بهش نزدیک نشو دوباره عین یه گوشکوب میره میچسبه من  زن بابا نخوام باید کی رو ببینم
یونگی و جیهو که کمی از حالت عصبی و حرصی کوک گورخیده بودن با هم لب زدن
+&=خدا به دادمون برسه

کوک خودش رو جم جور کرد و گفت
÷خب پلن های مورد نظر همینه کسی سوالی چیزی نداره؟!
=ببخشید رئیس؟!
÷چیه جوجه اردک زشت
=اگه لو بریم چی میشه؟!
÷چیز خاصی نمیشه فقط اگه من لو برم همه با هم لو میرین
جیهو با بهت به قیافه شیطانی کوک خیره شد و یونگی از ترس فاش شدن کارا هایی که کرده اب دهنش رو قورت داد کوک قیافه معصومی به خوش گرفت

÷خب کسی سوالی چیزی  داره؟!
+نخیر ممنون کاملا مفهوم بود
=بله بله کاملا متوجه شدیم
÷خوبه حالا هم برین بیرون میخوام استراحت کنم
+ببخشید😳استراحت؟!
کوک چشم چرخوند و گفت
÷ادم مریض چیکار میکنه یونی هیونگ
+توجه
کوک جیغ جیغ کنان گفت
÷ نهههه هیونگ اون نیاز مریضه یه مریض استراحت میکنه استراحتتتتتتت

یونگی گوشاش رو گرفت و سریع از اون اتاق شیطانی به بیرون دوید جیهو اهی کشید و جلو رفت و پتو رو روی بدن پسر که حالا خودش رو به خواب زده بود تنظیم کرد و اروم از اتاق خارج شد و درو پشت سرش بست

~~~~~~~~~~~~~~~~~
جیهو هیوج ها رو ریز ریز خورد کرد و توی قابلمه‌ ریخت و همزمان به یونگی گوش میداد
+مثل بچه ها حسودی کردن به جا اینکه مثل ادم باهم حرف بزنن برا هم نقشه میکشن

جیهو  خم شد تا زیر گاز روشن  کنه گفت
=کوک یه بچه۱۵ سالس که جز حسادت و لجبازی چیز دیگه بلد نیس اون تهیونگ  که خیر سرش کلی عمر کرده اما سواد بچه داری صفر مگه اینکه یکمی از مامانتون یاد بگیره

+یجور میگه انگار خودت بچه داشتی
=نه خب..ولی زنم حس مادرانه دارم
+ببخشید من فکر کردم تو مردی نمیدونستم زنی
یونگی با بی حوصلگی به جیهو تیکه انداخت و جیهو با خنده گفت

🍷VampireWhere stories live. Discover now