Part 19

2.1K 458 329
                                    


پشت سر تهیونگ که تند تند با مأمور حرف میزد  وارد سلولی که گوشه ای از  اداره پلیس شلوغ بود شد.

بعد باز شدن دستنبدش آه بلندی کشید و روی زمین نشست و سعی کرد سر دردی که از تند تند حرف زدن تهیونگ گرفته رو کم کنه

+ هی لطفا؟ باشه؟ من واقعا تقصیری نداشتم همش زیر سر اونه

_ باید تحقیقات انجام بشه

زیر چشمی به تهیونگی که بعد بسته شدن در سلول و قفل شدنش به سمتش رفت و دستشو از بین میله ها رد کرد و پیراهن مأمورو گرفت چشم غره رفت

+ بزاارین حداقل من اعترافات..

_ بعدا

بعد رفتن مرد بدون توجه به تهیونگ به دیوار تکیه زد و دستشو روی گردنش کشید.

انقدری ترسیده بود که میتونست خیلی سریع بزنه زیر گریه  اگه میگشتن و متوجه بقیه کارهاشم میشدن ، خب میشد گفت بدبخت شده بود.

با کشیده شدن یقش به سمت تهیونگ و صدای جیغش لباشو روی هم فشرد

+ توی عوضی.. اگه تا شب از اینجا ازاد نشم دونه دونه اون تتو های قشنگ لعنتیتو با دست پاک میکنم پوستتو میکنم و یه جدید روت میکشمممم

دستشو بالا آورد و روی دست تهیونگ که دور یقه اش بود گذاشت و دستشو از روی لباسش برداشت و بین دستش گرفت

_ نگران نباش یه فکری براش میکنم

+ بهتره زودتر فکراتو بکنی خرگوش دردسرساز

خنده آرومی برای عوض شدن جو بینشون کرد و با دست شونه هاشو گرفت و کنار خودش به دیوار تکیه داد

_ باشه تهیونگ شامو توی خونه خودت میخوری

بعد دیدن تهیونگ که چشم هاشو بست و پاهاشو دراز کرد نفس کوتاهی کشید و با سرش ضربه ای به دیوار پشت سرش زد چرا این حرف و زده بود؟

فقط باید به پای تهیونگ میوفتاد و به مسیح قسمش میداد که به خاطر اینجا افتادن نکشش
چرا این حرف احمقانه که هیچ ایده ای براش نداشت و زده بود؟

ناله دیگه ای کرد و سعی کرد تمام فکرشو جمع کنه حتی اگه خودش توی زندان میپوسید تهیونگ باید تا امشب آزاد میشد وگرنه وسط همین سلول دفنش می‌کرد.

.
.
.



قبل اینکه از سلول خارجش کنند تا اظهاراتشو بگه تمام حرفایی که قرار بود بزنه رو با تهیونگ هماهنگ کرد و بعد شنیدن یه عالمه غر از تهیونگ قبول کرد که طبق حرفای جونگ کوک پیش برن.

پشت میز رو به روی مردی که جلوی یه لپتاپ بود نشست و دستای عرق کرده از ترسشو روی شلوارش کشید چندتا نفس عمیق آروم کشید تا موقع حرف زدن صداش نلرزه.

A F R O D I T  [KookV] Where stories live. Discover now