Part 9

2.1K 474 229
                                    

+ میچل گم شده.. باید کمک کنی پیدا‌ش کنم

جلوی نیشخندی که روی صورتش میومد و گرفت و سرفه کوچیکی کرد ،   بالای ابروشو خاروند و بدون اینکه سعی کنه تا کمکش کنه و بالا بکشتش کمی به جلو خم شد

_ و در برابرش چی گیر من میاد؟

+ میخوای بمیری؟ تو وجدان ندا.. منو بکش بالاا

_ و اگه بکشمت بالا چی بهم میدی؟

+ هویج تو انقدر عوضی نبودی

چشماشو توی حدقه چرخوند

_   میارمت بالا و در برابرش اجازه میدی به پنبه ای دست بزنم

+ نهه.. تو یه منحرف لعنتی

_پس میوفتی

به صورتش که از عرق خیس شده بود و کم کم داشت میوفتاد نگاه کرد قبل اینکه بیوفته دستشو دراز کرد و مچشو گرفت و به سمت داخل خونه کشیدش.
یه لیوان برداشت و بعد اینکه از آب پر کرد به سمتش گرفت و منتظر شد تا خوردنش تموم شه که با دیدن فلور سمت دیگه اش تازه متوجه بودنش شد و خواست به طرفش بره و ازش معذرت خواهی کنه که با جیغ تهیونگ توی جاش پرید و شوکه به سمتش برگشت

+ تو لباااس نداریی

دوباره به فلور که هنوز لباسشو تنش نکرده بود نگاه کرد و تا جایی که میتونست سریع لباسشو از روی تختش برداشت و بهش داد تا تنش کنه

_ فلور این تهیونگِ.. قراره بهش فرانسوی یاد بدی

+ اوه دوست دخترت قراره بهم یاد بده؟

_ من دوست دخترش نیستم تهیونگی.. و از دیدنت خوشحالم

روی تختش نشست و به دست دادنشون نگاه کرد

+ اوه من خیلی ازت ممنونم که قراره کمکم کنی

_ این حرف و نزن تو پسر شیرینی هستی و من قبلا با جونگ کوکی حساب کردم

+ اوه جونگ کوک.. هی بیا باید بریم میچلو پیدا کنیم من تا جایی که تونستم  گشتم.. نتونستم پیداش کنم و اون الان بی دفاع بیرون بین این همه گربه وحشی مونده

چشماشو توی حدقه چرخوند و روی تخت دراز کشید

_ بی دفاع؟.. هی جای چنگا و دندوناشو روی من دیدی؟ نگرانش نباش میتونه از خودش دفاع کنه و برمیگرده خونه

با صدای داد بلند تهیونگ تقریبا توی جاش پرید و درحالی که به سمت فلور میرفت تا برای امشب ازش دلجویی کنه فحشی توی دلش به تهیونگ داد

+من.. به تو کمک کردمممم.. باید همین الان بلندشی
و با من بیای تا پیداش کنم دزد لعنتی

رو به روی دختر ایستاد و دستی به گردنش کشید

_ فلور من ازت معذرت میخوام ولی باید برم و بهش کمک کنم قبل اینکه هردومونو به قتل برسونه

A F R O D I T  [KookV] Donde viven las historias. Descúbrelo ahora