𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟏𝟑

81 18 0
                                    

سئول- دسامبر سال 2017



گاز دیگه ای به ساندویچش زد و لقمه توی دهنش رو با آرامش جوید.

لیوان پلاستیکی نوشابه رو جلو کشید و از نی چند قلوپ از نوشیدنی خورد، نگاهش به صفحه نمایشگرِ تلویزیونِ رستوران جلب شد و همونطور که گاز دیگه ای به ساندویچ گوشتش میزد به مشروع اخبار نگاه کرد که با دیدن صحنه ای لقمه توی گلوش پرید:" توجه شمارو به آخرین خبری که به دستمون رسیده جلب میکنم، چندی پیش توی فرودگاه بین المللی ایچیئون افسر پلیس سابق کیم تهیونگ که مشکوک به همکاری با قاتل سابقه دار جئون جانگ کوک بوده است، به طرز فجیعی به قتل رسیده. پزشک قانونی اطلاعاتی در اختیار همکاران ما قرار نداده است ولی گمان میرود که مضنون درجه اول همان جئون جانگ کوک معروف باشد."

***

فلش بک به یک ماه قبل- سئول- نوامبر سال 2017- ساعت 9:00 شب

ماشین رو جلوی در هتل پارک کرد و سرش رو برای یک دقیقه روی فرمون ماشین گذاشت و نفس های عمیقی کشید. دستی به گردن خیس از عرقش کشید و سعی کردن بالا پریدن پلک راستش رو به حساب مصرف دوبارش بزاره.[1]

بعد از چند دقیقه سرش رو از روی فرمون بلند کرد و نفس عمیق دیگه ای کشید:" آه..." دستی به موهاش کشید که صدای گوشیش توجهش رو جلب کرد.

دنبال گوشیش گشت و تونسست اون رو توی جیب شلوار پارچه ای مشکیش پیدا کنه، مضمون پیام رو نگاه کرد و یه تای ابروش رو بالا انداخت:" بیا باهم یه گپ دوستانه داشته باشیم جئون... توی بندر اینچئون میبینمت!

-Boss"

دوباره پیام رو خوند و به کلمه "رئیس" زل زد:" شاه وارد بازی شد...!"

خنده ای آرومی کرد و نگاهی به هتل کرد، اول باید اون رو میبرد به مقر... نگاهی به ساعتش کرد و نچ بلندی گفت:" ببخش هیونگ..."

چندبار پلک زد تا دید تارش درست بشه و بعد از روشن کردن ماشین به سمت بندر مورد نظرش حرکت کرد.

از ماشینش پیاده شد و ناخودآگاه دستی به سمت راست گردنش کشید و برآمدگی کوچیکی که زیر پوستش جا خوش کرده بود رو لمس کرد، حالا دیگه هیچکس نبود که بخواد براش همچین چیزی رو بزنه تا اون همیشه بهش دسترسی داشته باشه... باید درش میورد.

نفسش رو به حالت فوت بیرون داد که بخاطر سردی هوا بازدمش تبدیل به بخار سفید رنگی توی هوا شد؛ جانگ کوک به ناچار یقه کتش رو بیشتر بهم نزدیک کرد تا سرما نخوره، هرچند که با مصرف چند ساعت پیشش دمای بدنش به شدت بالا بود و هرکسی اگه خبر نداشت، ممکن بود فکر کنه اون تب داره اما اینطور نیست، اون فقط دوباره به حال پارسالش برگشته... همونقدر کله شق و ندار!

𝐑𝐔𝐍 ♟Where stories live. Discover now