در حالی که زین توی بدترین شرایط و گذشته دردناکش تونست بدون هیچ خشونتی با اون چشمای قهوه ای زندگی کنه.
لویی و هری طبق عادت پشت سرش راه افتادن.
افراد باند با دیدنشون وایمیستادن و تعظیم می کردن و تا وقتی اونا ازشون پنج قدم دور بشن توی همون حالت میموندن.با ورود به یکی از راهرو های زیرزمین لویی چشماشو چرخوند و هری کنجکاوانه همراه با لویی و زین به خنده های جنون وار و صدای جیغ بلندی که از اتاق اخر راهرو میومد گوش دادن.
زین با شدت در اتاقو باز کرد و ویلیام و نایل که سر تا پاشون خونی بود و همچنان در حال شکنجه کردن اون دختر بودن، با چشمایی که برق میزدن و لبخندی که میتونست کابوس هر بچه و بزرگسالی باشه بهشون نگاه کردن.
لویی: اعتراف کرد؟
نایل: یسسسس!هری با ذوق پاشو روی خونای روی زمین گذاشت و شبیه بچه هایی که با دیدن چاله های آب توش میپرن، از روی خونا گذشت و سمت دختر رفت.
هری:هی گایزززز، اووه راستی نایل مرسی که سره پستم وایستادی.
نایل: دفعه بعدی خودت کسی ای که اینجا بسته میشه پس انقدر از زیر پستات در نرو.
هری: گند اخلاقه سگ.
ویلیام: کیفت کوکه...
هری: نچ، زدی نمیزاره چشمای آبی جسد جدید رو به کلکسیونم اضافه کنم و لویی هم باهاش هم عقیدست.
لویی چشماشو چرخوند و از پشت هری رو توی بغلش کشید.
لویی: بیب همینجوریشم تمام دیوارای اتاق مخصوصمون از اون چشما پر شدن، در ضمن انقدر روی حرف زین حرف نزن، زبونتو به باد میدی و من نمی خوام خودم زبونتو ببرم وقتی کارایی های خیلی خوبی برام داره.
هری: همچی برای تو.
ویلیام: چرا چشمای نایلم در نیاریم؟!
ویلیام با همون صورت وحشتناکش گفت و سمت نایل قدم برداشت که با کشیده شدن زنجیر دور گردنش چشماش درشت شد.
زین:بشین سرجات امروز همتون هار شدین.
لویی: زیاد خون بو کردن...
زین: سگای هارِ کوچولو.
ایندفعه زین با یه نیشخند کوچیک گفت و آروم سر ویلیام و فشار داد تا جلوش زانو بزنه و همین اتفاقم افتاد.
هری: زدی میشه سگ بخریم؟
نایل: اون همه سگ تو حیاط چغندرن؟
هری: اونا خیلی وحشی و گندن، خب آدم خایه میکنه نزدیکشون بره دیگه.
نایل: صد بار بهت گفتم با من برو پیششون تا کاریت نداشته باشن.
لویی: بیا این حقیقتو فراموش نکنیم که تو از اونا یه عمر جاویدان انتظار داری هزا.
هری: خب که چی؟
YOU ARE READING
Numb (Z.M,L.S)
同人小说- جنون ما آینه گذشتهی ماست؛ همه ما ناخواسته ساعت ها جلوش وایمیستیم و به خودمون و گذشتمون نگاه میکنیم. + مزخرفه! پس چرا من هنوز جنون نگرفتم؟ - تو داری با من زندگی میکنی و عاشقمی، این درست خودِ جنونه، من جنون تو هستم!
1_اولین قدم اشتباه: جنون
Start from the beginning