Despite the scars [L.S]

Part 11

های گایز چطورین؟
ووت و کامنت یادتون نره لاولیز
کاور عکس دیوید (دستیار هری)
.
.
.

"خب الان که چی ؟"

لیام با صدای بی حالی گفت. بعداز مکالمه ای که با زین داشت باهم درگیر شدن و نتونست از عمارت بره بیرون مخصوصا با مردایی که زین پایین پله گذاشته بود. لیام فقط میخواست زودتر بزنه بیرون و فرار کنه تا زین بیخیال بشه ولی زور زین خیلی بیشتر بود همینطور مرداش.

آخرم زین خودش تنهایی از پسش براومد. با یه ضربه یه جایی پشت گردنش باعث شد یکم بیحال بشه و بعد کشون کشون بردش توی اتاق و با دستبند فلزی دستش رو به میله ی میز بست و خودش روی زمین نشست جلوش.

لیام هر کاری کرد نتونست دستش رو باز کنه و مجبور شد همونجوری اونقدر بشینه تا زین خسته بشه.اصلا نمیفهمید زین دنبال چیه و هرچقدرهم ازش پرسید اون جواب درستی بهش نمیداد. اصلا نمیتونست مرد جلوش رو درک کنه.

"میخوای تا آخر عمرمون اینجا بشینیم؟زدی منو ناکار کردی. الان چهار ساعت شده، حس میکنم خون توی دستم خشک شده خیلی سفتش کردی."

زین بی تفاوت نگاهی به مچ دست کبود لیام انداخت. سیگاری روشن کرد و گوشیش رو از جیبش درآورد و همونطور که لیست کاراش رو نگاه میکرد گفت
"اگه میتونی دستت رو باز کن."

لیام کلافه به زین نگاه کرد و دست بند شدش رو کشید.
"میبینی که نمیشه. اگه میشد 4ساعت علافت نمیشدم. "

زین نیشخند زد امروز کاری نداشت میتونست کامل وقتش رو پای لیام بزاره . بدون بلند کردن سرش از توی گوشی گفت
"من تمام روز رو وقت دارم."

لیام دیگه صبرش تموم شده بود. حاضر بود همین الان اون تتوی کوفتی رو بزنه تا فقط بتونه دوباره روی پاهای بی حسش وایسه.

"این لعنتی رو باز کن زین. پاهام خواب رفته عوضی. میخوام برم دستشویی."

زین بی حوصله گوشیش رو کنار گذاشت و نگاهش رو مستقیم توی صورت لیام برد.

"چجوری میخوای توی این عمارت دووم بیاری وقتی نمیتونی یه دستبند ساده رو باز کنی؟"

لیام عاجز گفت
"چرا باید بلد باشم اخه؟ "

زین از جاش بلند شد و با قدمای آروم رفت پشت سر لیام. لیام یکم عقب کشید ولی بخاطر دست بستش نمیتونست حرکت زیادی بکنه.

زین ناگهانی موهای لیام رو گرفت و کشید. با اینکه درد نداشت ولی لیام از روی شوک داد کوتاهی کشید.

" چته وحشی! "

زین سر لیام رو بیشتر به عقب کشید که باعث شد نالش بلند شه. دهنش رو نزدیک گوش لیام برد و با صدای ریز و خشنی گفت