فیک جدیدددددددددد

2.7K 204 38
                                    

https://www.wattpad.com/story/275063080?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=tara97jk&wp_originator=d0g9pzOFXvm4DQH99PFVwRo2Dbhrb0DXihB5cDm9Two7x3g8jgbJy5chLxKxeuawDiQvQIVeoLF7Cv9%2F%2Fq0vb%2BBtMnANmD053KvX9imLwDXRxQmNkCL9Jwwed0q2vESP

خبببب
بیاین اینجا که منتظرتونمممممممممممم
تف
باز نمیشه ک...
Fire on fire
اسم فیک جدیده...

Fire on fireاسم فیک جدیده

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


تکه ای از داستان...

حس میکرد به اون مکان تعلق داره...
کششی که به مجسمه های درون سالن فرعی موزه داشت رو نمیتونست انکار کنه...
انگار یک نفر اونجا بود و صداش میزد. هربار حس میکرد اون مجسمه زیبا با بال های بزرگ و فرشته مانندش، با چشم هایی پر احساس بهش خیره شده...
بلاخره تصمیم گرفت برای یکبار هم که شده، بر ترسی که از اون سالن تاریک بهش القا میشد غلبه کنه و به سراغ اون مجسمه که جدا از بقیه ازش نگهداری میشد، بره...
جلو رفت و در یک متری اون بت زیبا ایستاد. نگاهش و حتی تک تک اندام هاش ماهرانه برش خورده بود... البته جونگ کوک اینطور فکر میکرد...
جلو رفت و از میله محافظرد شد. دستش رو روی گونه مجسمه و بعد سینه اش گذاشت...
حس ارامشی که بهش منتقل میشد رو درک نمیکرد. سنگینی روی قلبش برداشته شده بود و حس میکرد به جایی که بهش تعلق داره برگشته...
چشم هاش رو بست و اینقدر در ارامش غرق شد که نفهمید مجسمه در حال ترک خوردنه...
با فرو رفتن در اغوش گرمی و حس پیچیدن پر های نرم به دورش، به خودش اومد...
شوکه به نقطه ای خیره بود و صدای گرمی در گوش هاش پیچید: خیلی وقته منتظرتم دلبر...

    𝑷𝒖𝒓𝒑𝒍𝒆 𝒎𝒐𝒐𝒏 S1 .[Completed]Where stories live. Discover now