part 2

4.5K 743 313
                                    

او زیباست؟

ر اتاقی که با دکوراسیونی قهوه ای رنگ تزیین شده بود، مقابل آیینه قدی نصب شده بر روی دیوار که رگه هایی از رنگ طلایی در اطرافش داشت، ایستاده بود و خودش را ورانداز می کرد.

لباس ابریشمین سلطنتی و سفید رنگی که به تن داشت با موهای موج دار و مشکی رنگش، هارمونی زیبا و چشم نوازی ساخته بودند که دل هر بیننده ای رو به لرزه می انداخت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

لباس ابریشمین سلطنتی و سفید رنگی که به تن داشت با موهای موج دار و مشکی رنگش، هارمونی زیبا و چشم نوازی ساخته بودند که دل هر بیننده ای رو به لرزه می انداخت.

او کیم تهیونگ بود.

آلفا و ولیعهد سرزمین آرامون!

مکانی زیبا و دلفریب اما پر از جادو.

در این سرزمین ، از سحر و جادو همانند رسمی دیرینه و میراثی گرانبها یاد می شد.

اعتقادات مردم چنان با جادو هایی از شرق و غرب آمیخته شده بود که باعث به وجود آمدن رسوماتی جدید و پدید آمدن رسم هایی عجیب شده بود اما، آرامون هنوز هم پر از زیبایی و مهربانی بود.

تهیونگ، آستین های پف دار و تزیین شده با نخ های طلایی اش را از نظر گذراند و دستی به یقه چین دار لباسش، کشید.

برای آخرین بار هیکل ورزیده و پوشیده شده در لباس های سفید رنگ و فاخرش را بررسی کرد و در آخر شنل سرمه ای رنگ و از جنس ساتن براق و تزیین شده با رد های طلایی و مشابه لباسش، به شانه انداخت.

حالا با افتخار و غروری که در نگاهش در جریان بود، باری دیگر خود را ور انداز می کرد.

نیشخندی بر روی لب های صورتی رنگش قرار گرفت و با چشمانی نافذ و نگاهی خمار شده که تنها مخصوص چشمان کشیده خودش بود، به آیینه و تصویر خودش خیره شد و لب زد: جئون سونمی...تو خیلی خوش شانسی که قبولت کردم

نگاهش را از آیینه گرفت وبا قدم هایی سنگین و با متانت که قدرتش را به رخ هرکسی می کشید، از اتاقش خارج شد.

بدون توجه به دو نگهبان و خدمتکار همراهش، از پله های سفید رنگِ سرسرای غربی پایین رفت.

در پیچ راه پله ایستاد و از بالا به تمام مهمان هایی که لباس هایی رسمی و شیک به تن داشتند، نگاه سنگینی انداخت.

    𝑷𝒖𝒓𝒑𝒍𝒆 𝒎𝒐𝒐𝒏 S1 .[Completed]Where stories live. Discover now