Part 10 ~ The sick Angel!

111 17 16
                                    


+دست از سرم بردارید! دیشب که مست بودم کدوم گوری بودید؟!

چان : خب حالا چرا آمپر چسبوندی مگه چی شده؟!

هون : خونش چطور بود؟! رو یه تخت خوابیدید؟

بکهیون شوکه به طرفش برگشت اما با قیافه مشتاق و چشمای ذوق زدش مواجه شد‌.

+هاااه .... میدونی اصلا چیزی برای دیدن نبود چون من لعنتی تو خونش بالا آوردم!

بعد از تموم شدن جملش سکوت سنگینی برقرار شد. حتی دی او و سوهویی که حرف میزدنم ساکت شدن تا حرفشو تحلیل کنن! و به محض تحلیل کردنش زدن زیر خنده!

بکهیون از اعماق وجودش بخاطر گفتن موقعیت پشیمون بود اما خب اون احمقا دوستاش بودن و اینم یه پروژه بود پس طبیعتاً باید راجبش حرف میزد!

سوهو : اما اون که وسواس داره .... چطور آتیشت نزد؟!

بک درحالی که تلاش می‌کرد از زیر کتکای چانیول سالم در بره با تعجب بهش نگاه کرد.

+تو از کجا راجبش خبر داری؟!

سوهو : از اونجایی که باهم دوستیم؟!

+دوستید؟! چرا بهم نگفته بودی؟؟؟؟

کای : درواقع یه مدت کراش شدید روش داشت!

با خنده گفت و قبل از اینکه سوهو خجالت زده بهش حمله کنه پشت دی او پناه گرفت.

سوهو : کی گفته من روش کراش داشتم؟؟؟ فقط باهم یه پروژه داشتیم!!!

با لکنت گفت و سعی کرد قانع کننده به نظر برسه! البته که واسه دوستای چند سالش اصلا نزدیک قانع کننده هم نبود!

دی او : هه .... یه مدت شبا همش بهم زنگ میزدی با ذوق راجب کیوت بازیاش حرف می‌زدی!

+کیوت .... کیوت بازی؟! برات کیوت میشد؟؟؟

سوهو چشم غره ای به دی او رفت و به سمت بکی که از شوک پلکم نمی‌زد برگشت.

سوهو : حالا نمی‌خواد حسودی کنی! همون موقع ردم کرد تموم شد!

چان : ویت وات؟! ردت کرد؟! شما که خوب باهم جور میشید حتی دیشبم با تو بیشتر حرف میزد!

+اذیت نمیشی میبینی من باهاش قرار میذارم؟؟

بکهیون جدای از حس حسادت عجیبش نگران احساسات دوست عزیزشم بود!

سوهو : اوه البته که نه احمق! میدونی علاقه ای که بیشتر بهش داشتم یه جوری شیفتگی بود .... اون واقعا کیوت و نازه و خیلیم جذاب! عادیه بهش جذب بشم.

+میگم .... چرا بهش پیشنهاد دادی؟! ممکن بود ....

سوهو : اذیتم کنه؟؟ خب یه جورایی به شخصیتی که ازش خوشم اومده بود ایمان داشتم و رفتم جلو! تصمیم درستیم گرفتم از اونجایی که هیچ پشیمونی ندارم!

The Dating Project Where stories live. Discover now