+دست از سرم بردارید! دیشب که مست بودم کدوم گوری بودید؟!چان : خب حالا چرا آمپر چسبوندی مگه چی شده؟!
هون : خونش چطور بود؟! رو یه تخت خوابیدید؟
بکهیون شوکه به طرفش برگشت اما با قیافه مشتاق و چشمای ذوق زدش مواجه شد.
+هاااه .... میدونی اصلا چیزی برای دیدن نبود چون من لعنتی تو خونش بالا آوردم!
بعد از تموم شدن جملش سکوت سنگینی برقرار شد. حتی دی او و سوهویی که حرف میزدنم ساکت شدن تا حرفشو تحلیل کنن! و به محض تحلیل کردنش زدن زیر خنده!
بکهیون از اعماق وجودش بخاطر گفتن موقعیت پشیمون بود اما خب اون احمقا دوستاش بودن و اینم یه پروژه بود پس طبیعتاً باید راجبش حرف میزد!
سوهو : اما اون که وسواس داره .... چطور آتیشت نزد؟!
بک درحالی که تلاش میکرد از زیر کتکای چانیول سالم در بره با تعجب بهش نگاه کرد.
+تو از کجا راجبش خبر داری؟!
سوهو : از اونجایی که باهم دوستیم؟!
+دوستید؟! چرا بهم نگفته بودی؟؟؟؟
کای : درواقع یه مدت کراش شدید روش داشت!
با خنده گفت و قبل از اینکه سوهو خجالت زده بهش حمله کنه پشت دی او پناه گرفت.
سوهو : کی گفته من روش کراش داشتم؟؟؟ فقط باهم یه پروژه داشتیم!!!
با لکنت گفت و سعی کرد قانع کننده به نظر برسه! البته که واسه دوستای چند سالش اصلا نزدیک قانع کننده هم نبود!
دی او : هه .... یه مدت شبا همش بهم زنگ میزدی با ذوق راجب کیوت بازیاش حرف میزدی!
+کیوت .... کیوت بازی؟! برات کیوت میشد؟؟؟
سوهو چشم غره ای به دی او رفت و به سمت بکی که از شوک پلکم نمیزد برگشت.
سوهو : حالا نمیخواد حسودی کنی! همون موقع ردم کرد تموم شد!
چان : ویت وات؟! ردت کرد؟! شما که خوب باهم جور میشید حتی دیشبم با تو بیشتر حرف میزد!
+اذیت نمیشی میبینی من باهاش قرار میذارم؟؟
بکهیون جدای از حس حسادت عجیبش نگران احساسات دوست عزیزشم بود!
سوهو : اوه البته که نه احمق! میدونی علاقه ای که بیشتر بهش داشتم یه جوری شیفتگی بود .... اون واقعا کیوت و نازه و خیلیم جذاب! عادیه بهش جذب بشم.
+میگم .... چرا بهش پیشنهاد دادی؟! ممکن بود ....
سوهو : اذیتم کنه؟؟ خب یه جورایی به شخصیتی که ازش خوشم اومده بود ایمان داشتم و رفتم جلو! تصمیم درستیم گرفتم از اونجایی که هیچ پشیمونی ندارم!
ВИ ЧИТАЄТЕ
The Dating Project
Фанфікиقرار گذاشتن با یه غریبه به مدت سه ماه! خب تو این دوره چیز عجیبی نیست درسته؟! اما عجیب میشه اگه این کار برای یه پروژه باشه و هر دو طرفم پسر باشن!!! شش تا پسر برای پروژه دانشگاهشون تصمیم گرفتن دو تا غریبه رو باهم جفت کنن .... یکی از اون دو نفر ؛ یکی ا...