⚔️مبارزه سی و نهم: ابراز علاقه که فقط کلامی نیست...⚔️

949 242 75
                                    

"شما ها چه غلطی کردیننن؟!!!"

"کریس م-"

"نه چانیول تو یکی خفه شو که اعصاب تو رو ندارم!"

کریس با عصبانیت سر چان داد زد و دوباره سمت بکهیون که ساکت و آروم ایستاده بود برگشت

"من به شما ها گفته بودم که کافیه یه ذره توی بازی اخلال ایجاد کنید تا جفتتون رو خفه کنم نه؟؟!! گفته بودم یا نگفته بودمممم؟!!!!"

فریاد بلندش باعث شد هر دو از جا بپرن.

"اره گفته بودی ولی حالا که چیزی نشده..."

چانیول دستش رو روی بازوی کریس گذاشت و سعی کرد آرومش کنه اما انگار بیشتر عصبیش کرده بود چون کریس محکم دستش رو پس زد و بلندتر از قبل داد زد

"چیزی نشده؟؟!! دیگه میخواستی چی بشه؟!! دو هفته تا مسابقات داخلی مونده اما یکی از کاپیتان هام بیشتر از یک ماه سر تمرین نبوده و اون یکی هم معلوم نیست دقیقا چه بلای کوفتی‌ای سر پاش آورده!! دیگه باید چی میشد به نظرت؟!!"

کریس بی توجه به این که صداشون نه‌ تنها دفتر خودش بلکه کل راه رو و اون طبقه رو پر کرده فریاد میزد و صورت قرمز و رگ برجسته‌ی شقیقش که انگار هر لحظه آماده پاره شدن بود واقعا بکهیون رو میترسوند.

انقدر که کلا سکوت کرده بود و عین بچه هایی که یه گند بزرگ به بار آورده باشن بی حرکت ایستاده بود و پلک هاش رو محکم روی هم فشار میداد.

"باور کن چیزی نیست فقط پیچ خورده... یه ذره استراحت کنم خوب میشه..."

کریس که سعی میکرد با نفس های عمیق خودش رو آروم کنه نگاه بدی بهش انداخت تا ساکت بشه و سمت تلفن روی میزش رفت.

"می‌خوام صد سال سیاه استراحت نکنی! میفهمی اگر یه چیز بدتر از پیچ خوردگی باشه یعنی چی؟!"

با جدیت ازش پرسید و وقتی دید بکهیون سرش رو انداخت پایین نفس عمیقی کشید تا آروم تر بشه و شماره دفتر پزشک رو گرفت.

چند لحظه بعد تماس وصل شد.

"میشه یه دقیقه بیای دفتر من؟... ممنون"

تلفن رو سر جاش گذاشت و به میزش تکیه داد تا سوهو برسه.

"برو بشین روی مبل نمی‌خواد با اون پات وایستی"

سعی کرد با لحن نسبتا آروم تری به بکهیون بگه و پسر هم بدون هیچ حرفی روی مبل های راحت و اسپرت دفتر نشست و پاش رو دراز کرد.

پیش از ظهر کلبه رو ترک کرده بودن و از اونجایی که نمیتونست با این پاش رانندگی کنه کای ماشین رو رونده بود و کمی بیشتر از حالت عادی رسیدنشون به سئول طول کشیده بود.

با خستگی برگشته بودن خوابگاه تا پنج ساعت توی جاده بودن رو با استراحت تلافی کنن که کریس توی راهرو دیده بودتشون و بلافاصله کشیده بودتشون توی اتاقش و تا میتونست سرشون داد زده بود.

⁦⚔️⁩The Condition Of Fight⁦⚔️⁩ |Completed|Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum