میخوام از همه کسایی که از اول داستان بودن و یه سال منو تحمل کردن به شدت تشکر کنم! اگه بخاطر شماها نبود این داستان احتمالا اون وسطا نصفه میموند. از بقیه کسایی هم که وسط راه اومدن و حتی الان که داستان تموم شده ممنونم که وقت گذاشتن داستانو بخونن. امیدوارم به اندازه کافی خنده دار و هیجان انگیز بوده باشه :D
فکر کنم لازم باشه که بگم به جز جاهای تاریخی ای داستان که ثبت شده است بقیه چیزها و اتفاق ها فقط تخلیات ذهن بیش فعال من بوده و همه اون سوراخ سمبه ها و اینا احتمالا واقعا وجود ندارن. نرین بگردین یه بلایی سر خودتون بیارین لطفا!!!!
اگه داستان رو دوست داشتید یادتون نره به هر قسمتش رای بدید و اگه ایده های هیجان انگیز برای فن فیکشن دارین یا کمک میخواین من احتمالا بتونم کمکتون کنم. تا شروع نکنین چیزی نخواهید نوشت ;)
من چندبار داستان رو خوندم تا اگه غلط تایپی داره درست کنم، اما اگه میخوندید چیزی دیدید ممنون میشم بهم بگین تا درستش کنم. یه فایل پی دی اف هم از کل داستان درست کردم که اگه خواستید داستان رو نگه دارید میتونید دانلود کنید:
http://negarina94.persiangig.com/document/دور%20ایران%20در.14%20روز؟%21.pdf/dl
بازم مرسی.
امیدوارم بازم بنویسم و بازم شما بخونید ^_^
تا داستان بعد :*
YOU ARE READING
دور ایران در... 14 روز؟!
Fanfictionهری، لویی، زین، لیام و نایل با بهترین دوستشون یاسی میان که دور ایران رو بگردن، به امید اینکه یه سفر بی سر و صدا، بی خطر و آروم داشته باشن. ولی مگه میشه؟