part 13

6.1K 921 49
                                    

گایز آهنگ ☝☺

شراب قرمز رنگ رو به لب های قلوه ایش نزدیک کرد و مقداری ازش نوشید بخاطر مزه ی تلخش چینی به بینیش داد  و سرش رو تکون داد یونگی با دیدن چهره ی کیوت جیمین تکخندی کرد و با گرفتن گلس شراب از بین انگشت های کوچولو و تپلش ، اون رو یه نفس سر کشید جیمین شوکه به یونگی که شراب رو درست مثل یه لیوان آب خورده بود نگاه کرد و سرش رو کج کرد یونگی با شستش رنگ شراب سرخ روی لب های جیمین رو پاک کرد و وارد دهن خودش کرد سرش رو وارد گردن جیمین کرد و رایحه ی هلوش رو وارد ریه هاش کرد

_ بیبی جوجه ها نباید از اینا بخورن

جیمین اخم ریزی کرد و لب هاش رو جلو داد

× مین یونگی کسی بوت جوجه ها رو با دست هاش به بازی نمی گیره ولی تو الان داری اینکار رو می کنی

جیمین با تخسی و سرش رو برگردوند یونگی قهقه ی بلندی سر داد و بوسه ای روی گونه ی امگای کیوتش کاشت

/ پس برگشتی

حرصی چشم هاش رو بست و لب هاش رو روی گونه ی جیمین کشید تا از عصبانیتش کم بشه

_ اره

با سردی گفت و انگشت های جیمین رو توی انگشت هاش چفت کرد وجود اون الفای  عوضی یعنی زنگ خطر اونم درست کنار جیمین دقیقا آخرین کسی که می خواست با همچین آدمی رو به رو شه

/فکر نمی کردم بتونی از مرز رد شی اونم بدون تیر خوردن

جیمین با شوک سرش رو برگردوند و به مرد نگاه کرد تیر ؟؟ یونگی داشت تیر می خورد ؟؟ با چشم های نگران به یونگی نگاه کرد و لب پایینش رو به دندون گرفت

_ مثل اینکه وقتی من رو زنده دیدی
ناراحت شدی ، آلبرت

یونگی با نیشخندی گفت و شستش رو به طور نوازش وار روی دست جیمین کشید تا از ترس امگاش کم کنه

/ این چه حرفیه یونگی می بینم برای خودت یه همراه آوردی

آلبرت با لبخند فیکی گفت و نگاهی به جیمین انداخت در واقع فقط بخاطر اینکه اون امگای ریز اندام با موهای صورتی جذبش کرده بود به طرف یونگی امده بود چون در حالت عادی اصلا دوست نداشت باهاش کل کل کنه آخرین بار که اینکار رو انجام داده بود یونگی با لبخند یه گلوله تو پاهاش کاشت و اون رو چند ماه تو یه جا بند کرده بود ، با به یاد اوردن اون خاطره ی دردناک چشم هاش رو بست و نفس عمیقی کشید اون چشم های قرمز همیشه به ترس وادارش می کردن ولی کله شق تر از این حرف ها بود

_ درسته

با بی میلی گفت و گلس دیگه ای رو برداشت

/ یونگی انقدر سرد نباش من رو با امگای خوشگلت معرفی کن  خیلی ....

آلبرت زبونش رو روی لبش کشید و با چشم های خاکستریش سر تا پای جیمین رو نگاه کرد ، جیمین ابرویی بالا انداخت و از عصبانیت دندون هاش رو روی هم فشورد

It's hurt Where stories live. Discover now