part 11

6.2K 1K 179
                                    




لباسش رو پوشید و نگاهی به خودش توی آینه انداخت کت و شلوار کاملا اندازش بود طوری که انگار یونگی سایزش رو کامل می دونست و لباس برای اون دوخته شده بود

× خیلی باحاله

با ذوق گفت و موهای صورتیش رو روی پیشونیش پخش کرد و با گرفتن بالم لبی که توی کیفش بود اون رو به لب های قلوه ایش زد نگاهی به ساعت انداخت و نفسش رو صدا دار بیرون داد دو ساعت گذشته بود و یونگی هنوز هم نیومده بود، خودش رو روی تخت انداخت و لب پایینش رو به دندون گرفت ذهنش زیادی مشغول بود از چیز هایی که قرار بود بدونه یجورایی هراس داشت احساس می کرد بعضی مواقع ندونستن بعضی از چیز ها بهتر از دونستنشونه درست وقتی می ری توی اقیانوس و از آبی که با لطافت به پوستت برخورد می کنه و قلقلکش می ده لذت می بری البته تا قبل از اینکه بفهمی کوسه هم اون داخل هست !! نگاه دیگه ای به ساعت انداخت و روی تخت نشست

× یعنی برم بیرون ؟؟

با خودش گفت ولی با به یاد اوردن حرف یونگی مردد به در نگاه کرد گوش ندادن به حرف یونگی کاری بود که تا الان انجام می داد پس برای آخرین بار که عیب نداشت ؟؟ هوم ؟؟

به ارومی در رو باز کرد و با شنیدن موزیک ملایم و کلاسیکی به داخل راهرو قدم برداشت و از پله ها دونه به دونه با ریتم ارومی پایین رفت با دیدن زن و مرد های زیادی که توی سالن وجود داشتن لب هاش رو جلو داد و نفس عمیقی کشید و با پیچیدن بوی مداد عجیبی توی بینیش پشیمون شد و چینی بهش داد اون بو درست مثل سیگار بود ولی تند تر و این دماغش رو ازیت می کرد

× آه لعنتی

سرش رو تکون داد تا بوی تند الکل و سیگار از بینیش بیرون بره وارد جمعیت شد و با چشم هاش دنبال غذا گشت

$ یه امگای کوچولو اونم اینجا فکر نمی کنی مناسب نیست

نفس عمیقی کشید و با لبخند فیکی برگشت

×ام خب من با جفتم امدم و حتی شما رو نمی شناسم پس فعلا

$ صبر کن جفتت کیه شاید من بشناسمش

نگاهی به مرد رو به روش انداخت و دستش رو سمت موهاش برد

× ام فکر نکنم خودم دنبالش می گردم ممنونم

با لبخند کج و کوله ای گفت ولی با قرار گرفتن دست مرد روی کمرش اخم ریزی کرد و بهش خیره شد

$ کامان امگا کوچولو یک شب که ...

_هنوز یاد نگرفتی با جفت دیگران کاری نداشته باشی

با شنیدن صدای یونگی از پشتش آب دهنش رو صدا دار قورت داد و برگشت با دیدنش تو اون تیپ و استایل لب پایینش رو به دندون گرفت و پاهاش رو به هم جفت کرد تا روان کننده از بینشون عبور نکنه آخه چطور می تونست در مقابل نرد رو به روش مقاومت کنه زخم روی چشمش ، موهای مشکیش که عقب داده شده بودن و پیشونی سفیدش رو به نمایش می زاشتن ، انگشتر های توی انگشت های کشیدش و سیگاری که بین لب های صورتیش گذاشته بود و دودش رو وارد ریه هاش می کرد همه و همه دیوونه کننده و تحریک آمیز بودن

It's hurt Where stories live. Discover now