part 18

1.2K 328 134
                                    

احساس میکنم قبلا این کاورو گذاشتم ولی مهم نیست. شما لذت ببرید😉😂

اینم از پارت جدید😁

بخونید و نظر بدید خارکمبه ها بوس بهتون😍

***

تقریبا نزدیک ظهر بود که پسرا به خونه برگشتن و از شدت خستگی تا بعد از خوردن نهار حتی با هم دیگه حرفم نمیزدن. اما داخل اتاق، زین و لویی همچنان مشغول گپ زدن و بازی ویدیویی بودن و حتی یک ساعت بعد از برگشت دانیال و هری، بیرون نرفتن.

اونا تا بعد از خارج شدن متوجه نشدن که به جز دانیال یه مهمون دیگه هم برای نهار حضور داره.
تریشا درحال آماده شدن برای بیرون رفتن از خونه برای خرید بود و احتمالا تا دو ساعت دیگه برنمیگشت. به همین خاطر شستن ظرفت مثل اکثر اوقات به عهده پسرا بود.

-زین باید حرف بزنیم.

دانیال اومد تو آشپزخونه و زین مستاصل کنار سینک ظرف شویی ایستاد. اون داشت پیشبند گلگلی قرمزشو میبست تا برای شستن ظرفا آماده بشه ولی از طرفی دوباره اون استرس قدیمی به سراغش اومد. اگه میتونست همون لحظه از خونه بیرون میرفت و تا فردا صبح که دانیال به سرکار میرفت، برنمیگشت.

-من میشورم تو برو بشین.

هرچهارتاشون تو آشپزخونه حضور داشتن و لویی برای اینکه از جمع و فضای متشنج بینشون فرار کنه، برای شستن ظرفا داوطلب شد.

زین کنار دانیال پشت میز آشپزخونه نشست و نگاه معذبی به هری انداخت که خونسرد و بی توجه، داشت از لیوانش آب پرتغال می‌نوشید.
نمیدونست این درسته که کنار بقیه راجع به هرچیزی صحبت کنن یا نه.

-فکر میکنم از اتفاق دیشب خبر داری گرچه با خودم میگفتم ممکنه فهموندنش بهت سخت باشه ولی دوستت کارو برام راحت تر کرد.

-آره لویی برام تعریف کرد. خیلی ناراحت کننده بود برام.

-و... طی مدت اخیر که به نایتن اومدیم... اوضاع خیلی با گذشته فرق کرده. ما تو لندن تقریبا هیچکدوم از این ترسا و نگرانی ها رو تجربه نمیکردیم چون اونجا یه کلان شهر بزرگ بود با هزاران پلیس و کارآگاه که روی پرونده های خطرناک و سنگین کار کنن.

به نظر میرسید دانیال درحال حرف زدن با خودشه و چهرش کاملا گرفته و نگران بود.

-نایتن یه شهر خیلی کوچیکه. برام غیرقابل باوره که چرا این اتفاقات ترسناک داره اطرافمون می افته و هر روز خطرش بیشتر میشه. با جرئت میتونم بگم منو هری تنها کسایی هستیم که به صورت جدی داریم روی این قتلای اخیر کار میکنیم و دنبال سرنخ هایی برای پیدا کردن مجرما هستیم.

-پس بقیه همکاراتون چی؟ واقعا هیچ وجدان کاری ندارن؟

-آه فکر میکنم اشتباه این قضیه رو متوجه شدی. منو هری بخاطر سابقه خوب و درخشانی که داریم برای اینجور پرونده ها انتخاب میشیم و درواقع اونا برامون تعیین میکنن چیکار کنیم و کجا بریم. نمیدونم بخاطرش متاسفم باشم یا خوشحال.

CRISIS "Completed"Where stories live. Discover now