bts next door

By gh_angel_girl

46.9K 5.8K 1.4K

بی تی اس می خوان بعد از یک تور طولانی برای تعطیلات به یک خونه زیبا برن که.... کاپل ها : vkook - جیمین + یه د... More

part 0
part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
Part 6
part 7
part 9
part 10
Part 11
part 12
part 13
part 14
part 15 ( Special part 1 )
part 16
part 17
part 18
part 19
Part 20 ( Special part 2 )
part 21
not a part

part 8

1.8K 277 89
By gh_angel_girl


صبح روز بعد خانه بنگتن بویز

خب بزارید با وضعیتی که پسرا توش خوابیده بودند شروع کنم
جی هوپ جلوی ورودی آشپزخونه خوابیده بود
شوگا رو زمین خوابش برده بود در حالی جیمین سرشو روی شکمش گذاشته بود و خوابیده بود

ته روی مبل خوابیده بود در حالی که کوک سرش رو روی سینه ته گذاشته بود و دست شو دور ته حلقه کرده بود و ته هم دست شو روی شونه کوک گذاشته بود ( یه جورایی تو حلق هم بودن )

و نامجین 
خب بزارید منطقی توضیح بدم دو تا پسر مست تو یه خونه که با هم اتاق مشترک دارن در حال مستی قطعا از تخت سر در میارن

نور با پرده درگیر شد و به سختی ازش رد شد و پلک های جین جر داد ( من که تو همچین موقعیتی این حس رو دارم شما رو نمی دونم )

جین آروم چشماشو باز کرد
وقتی مغزش شروع به پردازش کرد هزار تا سوال داشت
مغز جین : خب اینجا چه خبره؟.... وای خاک عالم من چرا من لختم؟... خدا...نامجون آشغال کجا بودی وقتی به من تجاوز می شد...کی به من تجاوز کرده؟...نکنه کار اون دختره است... صبر کن مگه اون می تونه؟؟؟... اصلا من کجام؟... وایسا!!!اینجا که اتاق خودمه...

جین از جاش بلند شد... درد کمرش بهش اجازه نمی داد راه بره... به سختی خم شد و لباسش رو از روی زمین برداشت دکمه هاش همه کنده شده بود
به سمت دیگه تخت رفت... نامجون رو دید که مثل همیشه از روی تخت افتاده بود...
 مغز جین : مرتیکه عوضی خودمو جر دادی هیچی لباس های عزیزم رو برای چی پاره کردی

جین یه دست لباس برداشت پوشید و با عصبانیت رفت توی پذیرایی که گوشی ش رو برداره... که پسرا رو دید
جین : چرا اینا اینجا خوابیدن؟... یعنی دیشب فقط من و نامجون مست نبودیم... همه مون مست بودیم...

جین بعد از گرفتن عکس از زاویه های مختلف از پسرا به جیمین و شوگا لگد زد و بیدارشون کرد

بعد رفت بالا سر تهیونگ و جونگ کوک آروم ته رو بیدار کرد

ته : هیونگ... پنج دقیقه...

جین : مرض بلند شو... کوکی از دیشب اینجا بدون پتو خوابیده بچه ام یخ زده تا صبح بعد تو عین خیالت نیست

ته با شنیدن اسم کوک چشم هاشو باز کرد دید که کوک تو بغل ش خوابیده
اول هنگ کرد بعد که موقعیت رو درک کرد
آروم از زیر کوک بیرون اومد
کوک رو روی دست هاش بلند کرد
جین هم فوری چند تا عکس ازش گرفت
که بعدا به کوکی نشون بده

وقتی ته کوکی روی تخت گذاشت کوک بیدار شد ته که هل شده بود و ترسید که کوکی بهش بگه چرا بغلش کرده پس دست پیش رو گرفت که پس نیفته

ته : کوک برای چی دیشب روی من خوابیدی... جات راحت بود... کوکی چرا جواب نمیدی؟ 

کوک سرش رو بلند کرد با چشمای اشکیش به ته زل زد بعد دوید و از خونه خارج شد به صدای هیونگ هاش که صداش می زدند توجه نکرد

ته توی اتاق خشکش زده بود
مغز ته : چرا داشت گریه می کرد؟... من چی کار کردم؟... انقدر ناراحت شد که بغلش کردم... خب اون هزار بار من رو روی صحنه بغل کرده... خدا... کوکی غلط کردم... برگرد...چرا انقدر چشماش غم داشت؟...

جین خیلی عصبی بود پله ها رو بالا اومد وارد اتاق شد و سیلی محکمی به ته زد که ته از شدتش روی زمین افتاد (من به جای ته دردم گرفت...  خدا...  جین دلت اومد بچه رو بزنی) دستش رو روی گونه اش گذاشت و به هیونگش نگاه کرد

جین :کیم تهیونگ لعنتی...دوباره چی کارش کردی؟ ... خودتو جمع کن برو و تا وقتی پیداش نکردی برنگرد

ته بلند شد از اتاقش ماسک و کلاهشو برداشت از در خونه زد بیرون

پنج دقیقه پیش

کوکی تا در خونه کاترین دوید تنها جایی بود که الان می تونست بره و می خواست از کاترین کمک بگیره

وقتی به در رسید در زد
بعد از یکی دو دقیقه
دختر با مو هایی که توی هوا پخش شده بود و لباس خواب گشاد با طرح خرس های کوچک جلوش ایستاده بود

کاترین از تعجب دهنش  باز شد در حدی که نزدیک بود جر بخوره

وقتی متوجه اشک های کوکی شد دستش رو گرفت کشید تو خونه

مغز کاترین : وای چرا این پسره اینطوری شده؟... وای خدا لعنتم کنه من تو این موقعیت که در رو روی یه پسر باز می کنم باید لباس خواب سکسی تنم باشه...هوف

کاترین : بشین اینجا الان میام

رفت تو اتاقش یه دست لباس شلوار پوشید و مو هاش رو مرتب کرد
به آشپزخونه رفت یه لیوان قهوه و چون حدس می زد کوک صبحونه نخورده یه تیکه کیک براش آورد

کاترین : جونگ کوک بگو چی شده

کوک که حالا آروم تر شده بود همه ماجرا دعوا دیروز و امروز صبح رو توضیح داد

کاترین : وای... خب بزار اول فکر کنم کوک اینکه گفته هیونگ صداش نکنی... خب به نظرم نمی خواسته رابطه برادری بینتون باشه... اما اتفاق امروز عجیبه به نظرم باید باهاش حرف بزنی... اما واسه اینکه بهش نشون بدی ازش ناراحتی چند ساعتی اینجا بمون

کوک سری تکون داد خودشم دلیل اعتماد کردنش به کاترین رو نمی دونست

چهار ساعت بعد
خانه بنگتن بویز
نامجون : بچه ها من مجبورم به منیجر زنگ بزنم

جین : نه اگر موقعیت رو خراب کنی این دو تا عوضی هیچوقت بهم دیگه اعتراف نمی کنن

شوگا : چی رو؟؟

جین : اینکه همدیگه رو دوست دارن

جیمین : what???  (چی؟؟؟ )

شوگا : بامزه نیست هیونگ

جی هوپ : من می دونستم

شوگا : از کجا؟؟ 

جی هوپ : کوک که همیشه واضح بود و ته هم از رفتارش تو این دو روز می شد حدس زد

جیمین : جین هیونگ تو از کجا می دونی؟ 

جین : کوک یه جورایی بهم گفت

شوگا : نامجون تو هم می دونستی؟

نامجون : آره... راستش دیروز وقتی بعد دعواشون تهیونگ بهم گفت وقتی کوکی بهش می گه هیونگ قلبش اتیش می گیره چون این سدی جلوی احساساتش هست فهمیدم ته دوستش داره ولی از جونگ کوک مطمئن نبودم

هوبی : ما باید یه کاری بکنیم

جین : بزار ته کوک رو پیدا کنه بعد من یه غلطی می کنم

جلوی در خونه
ته دیگه نا امید شده بود و واقعا ترسیده بود که نکنه اتفاقی براش افتاده باشه
همون موقع کوک در خونه کاترین داشت ازش خداحافظی می کرد
وقتی ته کوک رو دید به سمتش رفت دستش رو کشید در خونه رو زد تا جین رو دید اون رو از جلوی در کنار زد و به حرفاشون اصلا توجه نکرد و وارد اتاق کوک شد در رو بست و قفل کرد
کوک منتظر این بود که ته بزندش یا داد بزنه ولی بر خلاف چیزی که فکر می کرد ته محکم بغلش کرد

ته : کوک میدونی از صبح به من چی گذشته... حتما باید اوضاع رو سخت کنی

کوک که دیگه تحمل این همه سوال تو ذهنش رو نداشت شروع کرد داد زدن
کوک : مگه برات مهمه؟... مگه از من بدت نمی یومد مگه نگفتی نمی خوای صدام رو بشنوی یا من رو ببینی؟ هان؟  مگه تو نگفتی؟

ته : نه... کوکی... خب... ام...

کوک : نمی خواد خودت رو اذیت کنی... من می رم

کوک برگشت که از اتاق بره که ته دستش رو گرفت

ته : وقتی بهم می گی هیونگ قلبم آتیش می گیره... دوست داری من هیونگت باشم؟... کوکی من نمی خوام... تا حالا دیدی کسی با هیونگش تو رابطه باشه... من می خوام تو دوست پسرم باشی...

دوستت دارم جونگ کوکی

____________________________________

یکم دیر شد
ولی خب پارت مهمی بود و طولانی

خب ویکوک شیپرا ووت بدن لطفا

Thanke you guys for reading

Continue Reading

You'll Also Like

57.2K 6.5K 49
بعد ماجرا های فصل قبلی پسرا تمام تلاششون رو برای موندن واسه ارمی ها کردن.
164K 24.6K 35
رئیس مافیا یه پرستار جدید برای تنها دخترش به عمارت میاره... چی میشه اگه این پرستار جذاب و خواستنی هوش از سر این رئیس خشن و جدی بپرونه؟!
2.4K 266 9
یونگی آلفایی که دنبال جفتش میگرده اما جفتش ،پارک جیمین، امگای شروریِ که با هر آلفا و بتایی خوابیده ..... کاپل اصلی:یونمین کاپل فرعی:کوکوی ژانر:صافت،...
89.3K 12.6K 61
کی فکرش میکرد یه موجود کوچولو فراری بتونه دل یونگی نرمه کنه ،یه زندگی جدید رو براش رقم بزنه هم برای یونگ هم خودش ژانر : هایبرید ، فیک چت، رمنس ، عاش...