terrorist | Z.M - RPF

By Marry____

13.6K 2.5K 2.4K

' تروریست ' شاید این موضوع ، مسئله ی خاصی نباشه اگه‌ شما تنها عضو مسلمان یک بوی بند شناخته شده و جوون نباشید... More

- ۰ : پیشوند
- ۱ : دوستانه
- ۲ : تاثیر
- ۳ : دلواپس
- ۴ : همراهی
- ۵ : شایعات
- ۶ : توطئه
- ۷ : هواداری
- ۸ : حقیقت
- ۹ : جریانات
- ۱۰ : شروع
- ۱۲ : اجبار
- ۱۳ : تهدید
- ۱۴ : فرشته
- ۱۵ : احساسات
- ۱۶ : جی جی
- ۱۷ : آتش
- ۱۸ : آسیب
- ۱۹ : حضور
- ۲۰ : امنیت
- ۲۱ : نگاه
- ۲۲ : مواجه
- ۲۳ : رفیق
- ۲۴ : علاقه
- ۲۵ : لنگر
- ۲۶ : سود
- ۲۷ : حمایت
- ۲۸ : پرواز
- ۲۹ : پارتنر

- ۱۱ : روابط

387 95 25
By Marry____

خانواده و دوست ها دو گروه ارزشمند زندگی هر انسانی هستن .
زین اعتقاده داره هرکسی ممکنه یک روز آدم رو ترک کنه ولی خانواده هرگز .
از طرفی دوست ها ، اونا انتخاب خود آدم هستن .
ما هیچ نقشی تو انتخاب جایی که به دنیا میایم و خانواده ای که نصیبمون میشه نداریم ولی دوست هامون همه کسایی هستن که خودمون اونارو برگزیدیم .
پس ممکنه خیلی وقت ها حتی نسبت به خانواده هم درک بهتری از ما داشته باشن .

اما تو زندگی زین ، چهار نفر هستن که بیشتر از دوست هستن . خون مشترک توی رگ هاشون جریان نداره اما به سادگی تبدیل به خانواده ای شدن که خودش انتخابشون کرده و همینه که اونا رو ویژه میکنه .

از وقتی لیام در اتاقش رو زد ولی زین ازش خواست اونجارو ترک کنه ، زین یه حس  عصبانیت و عذاب وجدان شدیدی نسبت به خودش حس میکنه .

این آسونه که مثل ترسو ها باشی و همیشه توی تخت خوابت پناه بگیری . این آسونه که بخوابی و با خوابیدن مشکلاتت رو به دست فراموشی بسپاری .
اما همیشه باید دنبال یه راه چاره بود ‌‌. دنبال راهی که بتونی همه چیز رو بهتر کنی .
زین نیاز داره دوباره به خودش بیاد و خودش رو از نو بسازه ‌.
چون باختنِ خودش فقط باعث میشه کسایی که براش مهمن رو کم کم از دست بده . و زین حتی نمیخواد تصور کنه اگه خانواده‌ی موسیقیاییش رو از دست بده چه اتفاقی براش میفته ...

جمله ی امروز صبح لیام مدام تو ذهنش تکرار میشه .
زین میتونه از مدیا شکایت کنه . باید اینو با منیجمنت در میون بذاره .

بعدظهر اون روز زین به دفتر منیجمنت احضار شده بود .
اون درحالیکه یه سویشرت مشکی تنش بود و موهاش رو به بالا حالت داده بود روی صندلی چرمی
اتاق منیجر نشسته بود ‌.

بعد از بحث های زیادی که بینشون شد ، زین فهمید همیشه یه چیزی بین روابط مدیران این شرکت ها و مدیا وجود داره که کسی ازش سر در نمیاره .
مهم نیست اگه یه روز دعوا کنی و بهت بگن به شهرت خودت لطمه زدی ؛ چون ممکنه روز دیگه ، خودشون تو رو توی یک درگیری بندازن چون در اون زمان روابط طوریه که این باعث پولسازی بیشتر میشه .
به خصوص اگه نزدیک به انتشار یک تک آهنگ یا آلبوم باشی .

مدت هاست زین متوجه شده کار منیجمنت دفاع از طرف های قراردادش نیست ، بلکه پول دراوردن توسط اوناست .

برای زین این یک قضیه ی واضح و روشنه .
این براش وقتی قابل لمس شد که لویی رو مجبور به تغییر پوشش کردن . کاری کردن از چیزی که هست فاصله بگیره .
اونا اهمیتی نمیدادن که لویی آسیب میبینه یا خود واقعیش نیست .
در اون زمان تنها چیزی که میدیدن این بود که گی بودن یکی از اعضای گروه پسرونه که تازه داره ریشه میدوونه و معروف میشه اصلا به نفعشون نیست ، پس شروع کردن به تعیین تکلیف کردن و در تنگنا گذاشتن لویی . طوریکه تا مرز افسرگی بردنش .

وقتی اونا متوجه شدن لویی سیگار میکشه و وزن کم کرده به تنها چیزی که اهمیت میدادن سفید موندن وجه ی عمومی لویی بود ‌.
براشون مهم نبود لویی سیگار بکشه یا به خودش آسیب بزنه ، تنها چیزی که میخواستن این بود که وقتی تو عموم حاضر میشه کمبود وزن و زخم های بدنش رو زیر لباس های گشاد و آستین بلندش مخفی کنه .

زین شاهد تمام فرایند تغییر دادن لویی بود و براش عجیب نبود که الان منیجمنت ازش بخواد یه مصاحبه ترتیب بده و توش از فن هاش بخاطر بدخلقی های اخیرش عذر خواهی کنه .

وقتی اونا بهش گفتن که زین باید بگه دچار یه مشکل احساسی شده که روی روابط و رفتارش تاثیر منفی گذاشته زین فقط بهشون نگاه کرد . داشت با چشم های خودش میدید که چطور کسایی که روزی با کلی وعده و وعید اونا رو پای قراداد نشوندن ، حالا دارن جهت زندگیش رو به ناعادلانه ترین شکل ممکن تغییر میدن .

پس زین فقط اونجا نشست و تماشا کرد .
خاطراتش اونو به سالهایی برد که به پیشنهاد همین افراد وارد یه رابطه با پری ادواردز از گروه دخترونه ی لیتل میکس شده بود .

پری خوب بود . شیرین بود و با زین رفتار صادقانه ای داشت تا اینکه باز هم به خواست همین افراد ، زین رابطه‌شون رو به هم زد .
زین مطمئن نبود احساسات پری هم نسبت بهش هنوز همونطور دوستانه باقی مونده بود یا نه ‌‌.
ولی چیزی که نشون داده میشد این بود که قلب پری شکسته ، با وجود اینکه خودش هم درجریان این رابطه ی فیک و قراردادی بود .

کلماتی که از دهن منیجر خارج میشدن بهش میفهموندن که قراره دوباره وارد یه دراما بشه .
قراره پاش رو روی غرورش بذاره و بابت کاری که نکرده عذر خواهی کنه ، اونم از کسایی که به دین ، شخصیت و هویتش بی احترامی کردن .

وقتی زین از اداره ی منیجمنت خارج شد توی حال خودش نبود .
ذهنش پیش تماس از دست رفته ای بود که از هری داشت .
ذهنش پیش پری بود که مدت هاست ندیدتش .
ذهنش پیش مصاحبه ای بود که قرار بود ترتیب بدن .
ذهنش پیش لیامی بود که از خودش روند .

زین احساس میکرد که طوری تحت فشاره که دلش میخواد هیچ وقت وارد بازی رسانه نمیشد .

همه میگن سیاست کثیفه ، ولی چیزی که برای زین مسلم بود این بود که دنیای شهرت هم به همون اندازه کثیف و پر از دروغه ‌.
کسایی که توشن به دو دوسته ی سواستفاده گر ها و کسایی که ازشون سو استفاده میشه تقسیم میشدن .
گروه دوم به راحتی بازیچه ی دست گروه اول بودن و اختیار چندانی از خودشون نداشتن .
زینم یکی از همین افراد بود .
یکی از همونایی که قربانی بازی شهرت شده .

زین وارد ماشینش شد و برای چند دقیقه بی حرکت همونجا نشست .
فکرش پیش حرف هایی بود که به تازگی شنیده بود . اصلا احساس خوبی به این قضیه نداشت .

' 《 ما تصمیم گرفتیم برای آروم کردن اوضاع از یک رابطه استفاده کنیم . رابطه ای که به نفع هر دو طرفِ قراردادِ . 》

《 چه رابطه ای ؟ داری از یه رابطه ی عاشقانه ی فیک حرف میزنی درسته ؟ 》

《 گوش کن زین..》

《 نه تو گوش کن ! هنوز چندماهم نشده که من از رابطه ی قبلیم درومدم . من دیگه حاضر نیستم وارد یه رابطه ی قرادادی دیگه بشم 》

《 مالیک! فراموش نکن دلیل حضورت توی این اتاق ، دردسریه که خودت برای خودت به وجود آوردی .
  تیم ما قبلا هماهنگی های لازم رو انجام داده . تنها کاری که تو باید بکنی امضا کردن قرارداده و همه چیز تموم میشه 》

همه چیز تموم میشه ؟ درواقع همه چیز شروع میشه . نقش بازی کردن ، به بازی گرفتن مدیا ، دروغ گفتن به فن ها . به من نگو همه چیز تموم میشه وقتی دو سال تمام منو درگیر رابطه ای کردین که فقط پابند به یه جوهر حک شده ی روی کاغذ بود 》

بهتره جریانات قدیمی رو دوباره پیش نکشی .
در مورد پری ادواردز اگه چشم و گوشت رو باز میکردی میفهمیدی که میتونستی رابطه رو حتی بدون هیج قراردادی هم پیش ببری . این فقط یکم هوش مردانه ازت میطلبید که به خرج ندادی

باورم نمیشه داری این حرفا رو میزنی درحالیکه سه سال پیش موقع امضای قرارداد خودت شخصا بهم گفتی حق ندارم وارد هیچ رابطه ی عاشقانه ای با پری بشم چون این فقط بخشی از شغلمونه که دوام نداره 》

زین!بعد از پنج سال وارد این حرفه شدن هنوز طرز کار ما برات ناآشناست؟ چیزی که ما در لحظه میخوایم کسب موفقیت و سود بیشتر برای توئه . 
اون موقع هم برای گروه شما و هم لیتل میکس خوب بود که شما به نحوی باهم پیوند بخورین و بعد دیگه تاریخ انقضاش سررسید .
مثل همه ی چیزهایی که تاریخ انقضاشون سر میرسه .
اما ما بعد از اون هیچ فشاری مبنی بر فاصله گرفتن روت نذاشتیم 》

《 اوه آره درسته! اما آیا واسه پری هم همینطور بود ؟ اون همه هیتی که از طرف طرفدارای لیتل میکس گرفتم بخاطر فشار شما روی پری نبود که هرجا که رسید از من بد بگه و کل رابطمون رو زیر سوال ببره ؟ 》

《 آه زین این بحث به جایی نمیرسه . هر تصمیمی که تیم ما میگیره واسه حمایت از خود شماست .
الانم بهترین کار اینه که خودت رو برای رابطه ی جدیدت آماده کنی . 》

《 این یکی دیگه چه منفعتی میرسونه ؟ 》

《 زین! لطفا یه‌جوری حرف نزن انگار که تو با این روابط معروف تر نشدی و همش به سود شرکت و بقیه بوده . اینبار هم محبوبیتِ اون دختر کمک میکنه از شدت نظر های منفی ای که میگیری کم بشه و فن های اون به فن های تو هم تبدیل بشن . من مطمئنم شما زوج فوق العاده ای میشین 》'

زین با یادآوری این جمله از فکر دراومد . حتی به خاطر آوردنش هم عذاب آور بود . که چطور با وقاحت بهش نگاه کردن و با ذوق گفتن میتونه یه زوج فیک فوق العاده بسازه .
زین ماشین رو روشن کرد و به طرف خونه راه افتاد . خیلی دلش میخواست توی خیابونا بچرخه یا پیش یکی از پسرا بره ولی تا اطلاع ثانوی این کارها از طرف منیجمنت ممنوع بود .

پشت چراغ قرمز دوباره اون مکالمات عذاب آور تو ذهنش مرور شدن

'
《 اون کیه ؟ 》

《 یکی از فرشته های ویکتوریا سیکرت . به اندازه ای محبوب هست که فن های خودشو داشته باشه اما نیاز به یه محرک برای مشهور تر شدن داره و چه  گزینه ای بهتر از تو ؟ بخصوص که اون ریشه ای فلسطینی داره و تو هم رگ پاکستانی ای داری . این دورگه بودن میتونه معیار خوبی برای مچ کردنتون باشه و هر جفت شما رو پوشش بده . بخصوص که شوی ویکتوریا سیکرت نزدیکه و اون یکی از فرشته هاییه که قراره کت واک انجام بده 》

《 داری از کی حرف میزنی ؟ 》

《 جیجی حدید 》'

صدای بوق ماشین هایی که پشت سر زین توی لاینش بودن یکبار دیگه رشته ی افکارش رو پاره کرد . چراغ خیلی وقت بود که سبز شده بود .
زین همه ی افکارش رو پس زد . برای امروز دیگه کافی بود


■ پایان قسمت یازدهم


سلام ای بیکلامان
خیلی برام جالبه که بدونم نظرتون راجع به داستان چیه و چه حدس هایی میزنین ولی اینقدر کم حرفین که آدم روش نمیشه سوال بپرسه یوقت خدای نکرده خسته شین =)

حالا با این یکی شروع میکنیم ببینیم کسی جوابی داره یا نه :

بنظرتون جیجی چه شخصیتی داره و چرا ؟ ۲/۵ نمره

چپتر بعدی آمادست به شرط رسید آپ میکنم ^^

شرط رای: ۴۵ ووت برای این قسمت و دو قسمت قبل ترش ( ۹_۱۰_۱۱)


[I'm in fact Marzie]

Continue Reading

You'll Also Like

8.5K 3.9K 26
Fan fiction: 𝐅𝐀𝐔𝐋𝐓 Genre; 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞(𝐬𝐦𝐮𝐭)/ 𝐟𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲/.. Couple; 𝐊𝐨𝐨𝐤𝐦𝐢𝐧 برای آشنایی با داستان "حرف دل" رو بخونید ♡ لبانش ب...
125K 23.7K 54
+عشق یعنی وقتی یه نفر قلبت و میشکنه و حیرت انگیزه که با قطعه قطعه‌ی قلب شکستت دوستش داری ! جیمین خوناشامی که به عنوان پرستار به عمارت قدرتمند ترین رو...
18.5K 2.7K 43
جئون جونگ کوک پسری که نقش دوست پسر کیم تهیونگ مدیر شرکت مد "k" رو بازی می کنه . . . هیچکس نمیدونست جونگ کوک پسریه که قابلیت باروری داره حتی خودش... ...
109K 13K 33
"احمق تو پسرعمه منی!" "ولی هیچ پسردایی ای زبونشو تو حلق پسرعمه‌ش فرو نمی‌کنه، هیچ پسردایی لعنتی ای نمی‌تونه تو همون حرکت اول نقطه فاکینگ لذت پسرعمه‌ش...