MY EX HUSBAND [Vkook]

By SKY_7272

78.4K 5.9K 129

نام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو... More

های/سخن
information
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
20
21
22
23
24
25
26
27
28
THE LAST PART

19

2.2K 152 7
By SKY_7272

تاریک بود .... دست و پاش بسته بود و احتمالا مچهاش کبود شده بود
حدس اینکه دزدیده شده بود کاره سختی نبود

فضایی که داخلش بود روی زُخم میداد و به علاوه صدای دریا هم نشون از این میداد که داخل بندر و بیرون از شهر هستن

در باز شد و وقتی نوری به داخل نتابید معلوم شد که شب شده ، لامپ های داخل انبار روشن شد و چندین مرد وارد انبار شدن

چشم هاش رو تنگ کرد و تا کمی به نور عادت کنه ، وقتی چشم هاش عادت کرد تونست کیم رزی و پسرش رو ببینه که با پوزخند بهش خیره بودن

رزی: نگاش کن عین یه خرگوش توی تله افتاده

کوک: لابد توهم شکار چی هستی ؟ هوم ؟

تمسخر گفت و خنده ای کرد ، دو نفر کنارش ایستادن و یکی از اون ها تو دهنی محکی توی دهن جونگکوک کوبید

جونگکوک خون داخل دهنش رو روی زمین تف کرد و لبخند دندون نمایی با دندون های خونیش به رزی و هیون زد

رزی: هرزه پر رو منو مسخره می کنی نشونت میدم

هیون: اوماااا خودت رو عصبی نکن پوستت خراب میشه

رزی: راست می گی عزیزم

رو به جونگکوکی با لبخند تمسخر آمیزی بهشون نگاه می کرد خواست چیزی بگه که جونگکوک پیش دستی کرد

کوک: چیه نکنه می خوای منو بکشی تا پسر جنده ات با تهیونگ ازدواج کنه هوووممم؟ اهههه خدای من تو خیلی خنگی پیرزن بیچاره

رزی: هه واقعا که بی پروایی

کوک: بیا عقلمون رو به کار بندازیم اما وایسا .... تو که عقل نداری چون اگر داشتی تو روز روشن همسر یه مافیای گنده رو نمی دزدیدی

رزی: خیلی دلم می خواد بدونم اون مافیا گنده وقتی فیلم به فاک رفتن همسرش رو می بینه چکار می کنه

و قهقهه زننده ای با صدای جیغ و نازکش سر داد

ته: قطعا تو و پسرت رو سلاخی می کنم

با صدای بم تهیونگ مو به تنه همه سیخ شد ، تهیونگ نگاهش رو به دهن خونی همسرش داد

بی توجه به همه به سمتش رفت ، کسی جرات نداشت جلوش رو بگیره

با دستش سعی کرد کمی زخمش رو تمیز کنه اما وقتی چهره جونگکوک از درد توی هم رفت

چشم هاش ناگهان از رنگ نگرانی به رنگ خشم در اومد
کسی حق نداشت بره درد همسرش بشه

دست و پای جونگکوک رو باز کرد و جسم بی جون شده اش رو بغل کرد ، به سمت سئوجون رفت و جسم همسرش رو به بغلش داد

ته: ببرش خونه

سئوجون: بله ارباب

سئوجون رفت و موندن تهیونگ و رزی و هیون و افراد تهیونگ

قلچماق های ریزی در دم خلاص شدن و این رزی و هیون بودن که مثل بیپ می لرزیدن

تهیونگ صندلی کوچیک گوشه سالن رو اورد و روی زمین گذاشت و روش نشست

به افرادش نگاه کرد ، نگاهش تا مغز استخوان آدم نفوذ می کرد

ته: یه میوه پوست کنده با فاحشه به فاک رفته می‌خوام ....تمیز و خوب

❌❌❌❌ هشدددداااااارررررررررررر

هیون گریون و لرزون رو وسط انبار بستم ، رزی رو هم جلوی پسرش لخت کردن و روی زمین انداختنش

بالاتنه هیون رو لخت کردن

رزی: ترو خداااا با پسرم کار نداشته باااششش التماس می کنم تهیوووونگگگ

تهیونگ کر شده بود و مشتاق به سلاخی شدن اون دو نگاه می کرد

دهن ، پوسی و سوراخ باسن رزی توسط دیک های بادیگاردها پر شد

هیون: ممممااااادددددررررر

با تیغ داغی به سمت هیون رفتن ، روی پوستش آب ریختن و بعد از اون با تیغ داغ به جون پوستش افتادن

پوست خیسش و تیغ داغ باعث می شد پوستش بسوزه و کنده بشه ، دونفر مشغول به این کار بودن

رزی از در پوسی و سوراخ باسنش و از اون طرف از دیدن وضعیت پسرش اشک می ریخت

داد های هیون به وضوح وسایل انباری رو می لرزوند و این کمی تهیونگ رو آروم می کرد

کسی حق نداشت نازک تر از گل به همسرش بگه ، کسی حق نداشت حتی روش خراش بندازه چه برسه به اینکه روش دست بلند کنه

با لذت و چشمای تاریکش به زجر کشیدن اون دو نگاه می کرد

باشد که عبرتی برای دیگران باشند ......

دهنش رو شسته بود و هوسوک روی زخم لبش پماد زده بود ، ته سان عین آدامس بهش چسبیده بود

هیچ کار نمی کرد و فقط هر از گاهی دست و پاش رو تکون میداد ، یونگی ساکن روی مبل یک نفره نشسته بود

عجیب نیاز به سیگار داشت ولی به‌خاطر ته سان نمی تونست سیگار بکشه

کوک: یعنی چکارشون می کنه؟

یونگی: همونی که گفته ، سلاخی

جونگکوک هوفی کشید و به ته سان نگاه کرد

کوک: هوسوک بلند شو بریم بالا باید حواس ته سان رو پرت کنیم

هوسوک: من می برمش تو‌ استراحت کن

کوک: اما من خوبم

هوسوک: از دهن پر خونت و چونه کبودت معلومه

ته سان رو به آرومی از جونگکوک گرفت و به سمت بالا رفت ، جونگکوک بلند شد و توی آینه خودش رو دید

چونه اش خیلی کمرنگ کبود شده بود ، تهیونگ نباید این رو میدید کرمی برداشت و سعی کرد کبودی کمرنگ رو بپوشونه

با موفقیت کبودی رو پوشوند و همین لبخندی روی لب آورد هر چند کمرنگ

فکش کمی درد می کرد اما اهمیتی نداد ، روی مبل نشست و دستش رو زیر سرش زد

منتظر موندن ، همشون منتظر بودن ......


نزدیکای صبح بود ، رزی و هیون طاقت نیاورده بودن و الان دوتا جنازه روی زمین بود

یکی معده و پوسی و سوراخ باسنش پر‌ از کام بود و یکی پوست کمرش کاملا کنده شده بود

پوزخندی ..... براشون کم بود خیلی کم بود

ته: حیف که دوم نیاوردین

به ساعتش نگاه کرد که شیش صبح رو نشون میداد

ته: دبه های اسید رو بیارین

افرادش لباس مخصوص پوشیدن و دبه های اسید رو آرودن

دبه ها رو تا وقتی که جسد تا کاملا از بین برن روی جسد ها بالا و پایین کردن

جای جسد های آب شده رو با اب و مایع تمیز کردن
وقتی خوب اسارشون رو تمیز کردن از اونجا رفتن ......

وارد سالن خونه شد ، جونگکوک روی مبل سه نفره خوابش برده بود و یونگی نشسته روی مبل یک نفره

لبخندی زد ، از پله ها آروم بالا رفت و موسوم و ته سانی رو دید که روی زمین خوابیدن و هوسوک زیر سر خودش یه کوسن گذاشت و ته سان بغلش خوابیده

داخل اتاق مهمان رفت و پتو های نازک رو از کمد در اورد ، روی همه پتو انداخت و خودش هم روی مبل دو نفره پتو کشید و خوابید .....

خب خب سیلام خوشگلای من 😊

خوبین خوشین سلامتین ♥️

چه خبرا ؟

خب سخنی نیست ووت و کامنت و معرفی به دیگران یادتون نره ♥️

فعلا بای لاولیا 😘♥️👋

Continue Reading

You'll Also Like

71.3K 15K 33
یتیم خونه هایبرید ها ... جایی که گونه های مختلف هایبرید رو بزرگ میکنن تا وقتی ۱۸ سالشون شد اونهارو بفروشن ... اما بکهیون نمیخواست به این سرنوشت دچار...
151K 12K 39
نام: برده یا همسر 💫 کیم تهیونگ ؟! یه مافیای بی رحم و فوق العاده ثروتمند جئون جونگکوک ؟! پسری که کسی بهش اهمیت نمیده و پدرش اون رو به بردگی به یه با...
119K 12.8K 37
نام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس...
24.7K 3.3K 18
خلاصه داستان: جونگکوک بخاطر قرار دادی که با کمپانی BJ بسته باید به جزیره جیجو بره و نقاشی هایی که بهش سفارش شده رو کامل کنه.. و حالا چی میشه که یه تو...