Stubborn Omega _ Vkook

By bts1399

784K 56.7K 56.1K

جونگکوک ، کسی که فکر نمی کرد روزی انقدر کسی رو دوست داشته باشه که به خاطرش تمام کار هایی که ازشون متنفره رو ا... More

( 32 )
( 33 )
(34)
(35)
( 36 )
( 37 )
( 38 )
(39)
(40)
(41)
(42)
(43)
(44)
( 45 )
(46)
(47)
(48)
( 49 )
( 50 )
(51)
( 52 )
( 53 )
( 54 )
( 55 )
( 56 )
( 57 )
( 58 )
( 59 )
( 60 )
( 61 )
( 62 )
( 63 )
( 64 )
( 65 )
( 66 )
( 67 )
( 68 )
( 69 )
( 70 )
( 71 )
( 72 )
( 73 )
( 74 )
( 75 )
( 76 )
( 77 )
( 79 )
( 80 )
( 81 )
( 82 )
( 83 )
( 84 )
( 85 )
( 86 )
( 87 )
( 88 )
( 89 )
( 90 )
( 91 )
( 92 )
( 93 )
( 94 )
( 95 )
( 96 )
( 97 ) new part ✨
( 98 ) new part ☄️
( 99 ) new part 🧁
( 100 ) new part 🆕
( 101 ) new part 🌱
( 102 ) new part🌡️

( 78 )

3K 503 455
By bts1399

خلاص ی‌ پارت قبل : درگیری های درون استخر ، درگیری های بعد استخر ، هماهنگ شدن برای هالووین با بقیه ، رفتن کوک پیش سهون




~ third person pov ~



سهون لبخندی به عکس جفتش زد و بعد از خاموش کردن گوشیش گفت : خب
بگو ببینم رابطت با جفتت چطور پیش می‌ره ؟

جونگکوک نفس عمیقی کشید و توی یک لحظه انگار که مودش صد و هشتاد درجه فرق کرده باشه ، با خوشحالی جواب داد : تهیونگ خیلی خوبهه
همش منو بغل می کنه ، هر کاریش بکنم بهم گیر نمی‌ده و فقط بهم لبخند می زنه
همیشه منو می بوسه
خیلی جنتلمنه ، دست پختش خیلی خوبه ، خیلی هم جذابه
وای نمی دونی که
خیلی هم قویه همیشه هر جا بخوایم بریم منو بغل می کنه
هشت تا پکش و میمی هاش رو که نگم اصلا

که با یادآوری چیزی بادش خوابید و با چشمای ریز شده ادامه داد : البته که خیلی هم من رو اذیت می کنه
همین امروز کونم رو گاز گرفت
می خوای نشون بدم بهت ؟

سهون لبخندی به دوستش زد و با ابرو های بالا رفته گفت : می بینم که یکی اینجا حسابی از جفتش خوشش اومده و دوستش داره
و اینکه نه مرسی علاقه ای ندارم باسن دوستم رو ببینم

جونگکوک با چشمای ریز شدش نگاهی به پسر انداخت و مرموزانه گفت : داری حسودی می کنی ؟

سهون سرش رو به نشونه ی تاسف برای پسر تکون داد و بعد اینکه زنگ میز رو زد تا بیان سفارششون رو بگیرن ، گفت : به چی دقیقا ؟

جونگکوک همونطور که همچنان با چشمای ریز شده به دوستش نگاه می کرد جواب داد  : به باسن قشنگم ؟ یا به جفتم ؟ یا به رابطمون ؟

سهون خنده ی آرومی کرد و گفت : نخیر جناب
فقط خیلی خوشحالم که الان رابطتون خیلی‌ بهتر شده
اوایل خیلی از داشتن جفتت غر می زدی

جونگکوک همونطور که همچنان مشکوکانه داشت به دوستش نگاه می کرد سرش رو تکون داد و باشه ی‌ آرومی گفت و به گارسن سفارشش رو داد 










~ tomorrow next day ~
~ third person pov ~





تهیونگ نگاهی به لباس توی تنش انداخت و خطاب به جفتش پرسید : کوک مطمئنی من خوب شدم ؟

جونگکوک از پایین شروع کرد به چک کردن جفتش که با دیدن اینکه شنل مخصوصی که خریده بود رو نپوشیده و به جاش کت پوشیده ، اخمی کرد و خواست اعتراض کنه که وقتی به صورت جفتش رسید شوکه شده گفت : چ.چقدر خوب شدی

تهیونگ لبخندی به پسر زد و گفت : واقعا ؟ مرسی عشقم

جونگکوک همون طور که همچنان توی بهت به خاطر جذابیت جفتش بود ، گردنش رو کج کرد و گفت : بیا تموم خونم رو بمک ددی

تهیونگ قهقهه ی بلندی زد و ابرویی بالا انداخت و همون طور که آروم آروم به پسر نزدیک میشد گفت : مطمئنی پشیمون نمیشی عشقم ؟ دست به مهره بازیه ها

جونگکوک نفس عمیقی کشید و توی یک حرکت ،  سریع دوباره توی اتاق خودش و گوکی‌ برگشت تا لباس خودش رو بپوشه و از دست جفت جذابش که به شدت خوناشام بودن بهش میومد ، فرار بکنه






تهیونگ چند بار به در اتاق زد و خطاب به جفتش گفت : آماده شدی کوکی‌ ؟ بیام تو اتاق ؟ دیر شدا

جونگکوک خودش رو توی آینه چک کرد و خطاب به جفتش گفت  : دد چطور شدم ؟

( می دونم همتون فهمیدید چی به چیه )

تهیونگ سوتی زد و گفت : محشر شدی جونگکوک‌شی

جونگکوک لبخند بزرگی زد و با یادآوری چیزی لباش رو جلو داد و گفت : البته با اجازت کفش تو رو برداشتم دد و اینم باید بگم که خیلی برام گشاده و هر لحظه امکان داره با مخ بخورم زمین ولی گفتم بهت خبر بدم کفشت رو برداشتم که سو تفاهم یه وقت پیش نیاد

تهیونگ لبخندی به پسر زد و گفت : هرچی که من دارم برای توعه عشقم

جونگکوک لبخند شیطونی به جفت لاسوش زد بعد چند ثانیه با یادآوری پسرش ،  گوکی رو از روی تخت برداشت و با خوشحالی گفت : این هم از گوکی‌ ومپایر

تهیونگ لبخند زورکی ای زد و با زحمت گفت : چقدر خوشگل شده عزیزم

جونگکوک اخمی کرد و با جمع کردن لب هاش گفت : باید بگی ترسناک دد

و گوکی رو توی ظرف کدو تنبلی که به خوبی تزئینش کرده بود گذاشت

تهیونگ لبخندی به جفتش زد و خواست چیزی بگه که جونگکوک توی یک حرکت سمت جفتش رفت . بعد از پرشی ، خودش رو از جفتش آویزون کرد و بعد از حلقه کردن پاهاش دور کمر پسر ، با دندون های ومپایریش گازی از گردن آلفاش گرفت

تهیونگ با درد وحشتناکی که یک دفعه به گردنش وارد شد ، داد خیلی بلندی کشید و پسر رو از خودش جدا کرد و روی زمین گذاشتش

جونگکوک با شنیدن داد بلند پسر ترسیده نگاهی به گردن جفتش انداخت که با دیدن اینکه داره خون میاد  شوکه شده هینی کشید و با لکنت گفت : ت.ته ببخشید من فقط می خواستم ر.روی یونگی این کارو انجام بدم و می خواستم تستش کنم دندون رو ببخشید
ته خوبی ؟

تهیونگ هیسی از روی درد کشید و همون طور که دستمالی از روی میز بر می داشت و روی گردنش می زاشت با اخم گفت : این چه کاری بود کردی کوک
اگه رگم پاره میشد چی ؟

جونگکوک همون طور که شرمنده از کاری کرده بود لباش آویزون شده بود و از بغض می لرزید گفت : ببخشید ته
یه لحظه اصلا حواسم نبود چیکار می کنم

تهیونگ هوفی کشید و دستی روی سر جفتش کشید و بعداز گفتن اشکالی نداره ، از اتاق پسر بیرون رفت و دنبال چسب زخم گشت

جونگکوک با نگرانی سمت گوکی برگشت و گفت : نکنه بمیره گوکی ؟ گوه خوردم به خدا

گوکی‌ هم نگاه گیجی به صاحبش انداخت و دماغش رو چندبار تکون داد

پسر هم نفس عمیق ولی پر استرسی کشید و بعد اینکه ظرف کدو تنبل حاوی خرگوش رو برداشت ، گوشیش رو هم توی جیبش گذاشت و دنبال جفتش رفت تا ببینه زندس هنوز یا نه

جونگکوک بدون اینکه داخل اتاقشون بشه نگاهی به جفتش انداخت و با نگرانی گفت : ته خوبی ؟

تهیونگ لبخند کوچیکی به جفتش زد و جواب داد : اره کوک سوزشش کمتر شده خوبم

پسر کوچیک تر لباش رو آویزون کرد و با عذاب وجدان دوباره گفت : ببخشید ته
واقعا از قصد نبود نمی خواستم بهت آسیب بزنم

تهیونگ این دفعه لبخند بزرگی به جفتش زد و همون طور که سمتش می رفت گفت : گفتم که اشکال نداره کوک

و پسر رو بدون توجه به کدو تنبل حاوی خرگوش ، بغل کرد و سرش رو بوسید

جونگکوک هم با فکر کردن به اینکه جفتش چقدر بخشندس ، چون اگر کسی با خودش همچین کاری می کرد ، تا جون داشت فقط طرف رو کتک می‌زد ، بیشتر تو بغل پسر رفت



( Vampire family )












در خونه ی هیونگش رو زد و با خوشحالی منتظر موند تا یکی در رو باز کنه

با باز شدن در ، غرشی کرد و با نشون دادن دندون هاش و گوکی‌ منتظر ریکشن سوکجین موند

بتا جیغی از ترس کشید و با تعجب به اون سه نفر نگاه کرد

جونگکوک با ذوق لبخندی زد و پرسید : خیلی ترسناک شدم هیونگ ؟

سوکجین سری تکون داد و به دروغ گفت : خیلی کوک
واقعا ترسیدم
البته خیلی هم خوشگل شدید

دلیل دروغش هم واضح بود ، صد درصد از داداشش با اون لباس نترسیده بود چون خیلی هم خوشگل شده بود ، بیشتر از تهیونگ ترسیده بود که با اون قد بلندش وقتی در رو باز کرد یک دفعه از پشت جونگکوک در اومد تا بترسونتش

جونگکوک لبخند خوشحالی به برادرش زد و بعد از کنار رفتن مرد ، همراه با پسر و جفتش وارد خونه شدن

بکهیون و شیومین که به ترتیب لباس نماد شیطان و فرشته رو پوشیده بودند ، با دیدن هیونگ خفنشون تو اون استایل دادی از روی هیجان کشیدن و سریع خودشون رو پیش پسر امگا رسوندن

شیومین : هیونگگگ
چقدر خفن شدی

بکهیون سرش رو تندتند به نشونه ی موافقت تکون داد و گفت : راست میگه هیونگ
خیلی باحال شدی
دندون هم گذاشتی ؟ ببینم ، ببینم ، ببینم

جونگکوک با ذوق گوشه ی لبش رو بالا داد تا پسر ها دندون هاش رو ببینند و بعد با خوشحالی گفت : برای گوکی‌ دندون پیدا نکردم ولی تهیونگ هم دندون داره

و با صدای بلند خطاب به جفتش که در حال صحبت با پدرش بود داد زد : ته بیا اینجا

تهیونگ هم بعد از اینکه از پدر جفتش عذرخواهی کوتاهی کرد ، سمت جفتش اومد و پرسید : چی شده کوک ؟

کوک : دندونات رو نشون بده

تهیونگ هم سری برای جفتش تکون داد و با لبخند کوچیکی ، دهنش رو باز کرد و دندون های مصنوعیش رو به دو پسر کوچیک نشون داد


جونگکوک هم بعد چند دقیقه حرف زدن با دو پسر کوچیک تر و سپردن گوکی بهشون ، آروم آروم دنبال یونگی گشت تا دندون های طلایی رنگش رو توی گردن مرد فرو کنه














_______________________

سلام به همه گوگول مگولی ها
چه خبر 🌚



Az bas ke love you toon daram
Dar khod nemigonjam

Continue Reading

You'll Also Like

230K 34.9K 30
shy kitten~ کیتن خجالتی~ °•✮•° 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒗 𝑺𝒊𝒅𝒆 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝒏𝒂𝒎𝒋𝒊𝒏 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝒓𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆_𝒉𝒚𝒃𝒓𝒊𝒅_𝒔𝒍𝒊𝒄𝒆 𝒐�...
62.9K 8.2K 15
[complete] - آخه چرا باید جفت من یه پیرمرد پلاسیده باشه. آلفا پسر کوچکتر رو بین خودش و میز کارش قفل می‌کنه و با پوزخند میگه: بابات پیره بچه جون! «اله...
89.1K 9.7K 32
▪︎شکلات تلخ▪︎ رئیس جئون از دستیار دست و پاچلفتیش ناراضیه اما چی میشه که یه شب اون رو دوست پسر خودش معرفی کنه؟ _راستی این مردی که همراهته کیه جونگکوک...
16.7K 1.6K 28
وانشات ها و چندشاتی ها از کاپل ویکوک/ کوکوی⁺¹⁸ نکته: این بوک تکمیل شده نیست و هر چند وقت یکبار یه وانشات/چندشاتی به پارتهاش اضافه میشه💜 ^onshots, mi...