𝐹𝐴𝐿𝐿 (COMPLETED)

Od TJKTEAM

30.7K 3.6K 2.4K

GENRES : Romance, Tragedy, School life, Angst ,Smut 🔞 COUPLE : TAEJIN, KookMin, Sope "سقوط" بزرگتر که شدیم... Více

Part 1
Part 2
Part 3
Part 4
Part 5
Part 6
Part 7
Part 9
Part 10
Part 11
Part 12
Part 13
Part 14
Part 15
Part 16
Part 17
🌱تغییر کاپل دوم🌱
Part 18
Part 19
🔞 Part 20
🔞Part 21
Part 22
🔞Part 23
Part 24
Part 25
Part 26
Part 27
Last Part
After Story

Part 8

779 127 61
Od TJKTEAM

جین سرش تو کتاب بود و در همون حال قدم میزد.
مشغول مرور کردن درساش بود که یک آن با شخصی تنه به تنه شد.
سرشو بالا آورد و نگاهش توی چشمای تهیونگ قفل شد.
لبخند زد و دست تکون داد:
+او کیم تهیونگ شی...معذرت میخوام...حواسم معطوف کتابم بود.
تهیونگ فقط یک کلمه گفت:
-پیانو...
جین از تعجب ابروهاشو بالا داد:
+الان؟
تهیونگ بدون حرف نگاهش کرد.
جین ادامه داد:
+اما الان کلاس دارم.
تهیونگ شونه ای بالا انداخت و مچ دست جین رو گرفت و در حالی که دنبال خودش میکشید گفت:
-کلاست برام مهم نیست!
جین مقاومت کرد و سعی کرد بایسته:
+یااا کلاسم واجبه، برای تو مهم نیست برای من مهمه!
تهیونگ از حرکت ایستاد:
-تو فقط یک موقعیت داری برای اینکه برام پیانو بزنی، یا الان یا هیچوقت!
جین اخم کرد:
+از بیشترین چیزی که بدم میاد زورگوییه...ترجیح میدم هیچوقت برات پیانو نزنم!
اینو گفت و راه کلاسش رو در پیش گرفت.
تهیونگ عصبی نفسشو بیرون داد و زیر لب زمزمه کرد:
-پسره ی احمق، همش منو رد میکنه!
با حالی گرفته سمت کلاس خودش رفت.
جانگکوک مشغول کتاب خوندن بود که متوجه ی تهیونگ شد.
تهیونگ کنارش جای گرفت و نفسشو صدادار خارج کرد:
+چرا گرفته ای ته؟
-واقعا اون پسره فکر کرده کیه؟ همش منو رد میکنه!
جانگکوک حرفی نزد تا دوستش راحت بتونه عقده‌ ی دل باز کنه:
-بهش میگم بیا برام پیانو بزن، میگه از زورگویی بدم میاد، مگه من زور گوام؟! من فقط میخوام این بازیه مسخره هر چه زودتر تموم شه!
جانگکوک دستشو روی دست تهیونگ گذاشت:
+ته هنوز دیر نشده...بیا و بیخیالش شو!
تهیونگ با تعجب نگاهش کرد:
-یااا یعنی چی هی میگی بیخیال شم؟ یعنی من عرضه ندارم توجه یک آدم احمق رو جلب کنم؟!
جانگکوک از خودش دفاع کرد:
+نه نه نه منظورم این نبود، میدونی که فقط نگرانتم.
-نگران چی کوک؟ مگه قراره بلایی سرم بیاد؟
+نه ولی همین الان ببین چقدر عصبانی ای، نگران اعصاب و روانتم!
تا تهیونگ خواست حرفی بزنه از پشت در صدای جین رو شنید:
+کیم تهیونگ اینجاست؟
صدای جیمین بلند شد:
-آره کلاسش اینجاست.
در کلاس باز شد و جیمین و پشت سرش جین وارد شدند.
جین بدون حرف سمت تهیونگ رفت و پلاستیکی که توی دستش بود رو روی میزش گذاشت.
تهیونگ نگاهی به پلاستیک و نگاهی به جین انداخت، تا خواست حرفی بزنه جین پیش دستی کرد:
+اینارو بخور شاید یکم حالت جا اومد، از آخر بر اثر عصبانیت سکته میکنی!
اجازه ی عکس العمل به هیچکس نداد و در برابر چشمای بهت زده ی جیمین و جانگکوک از کلاس خارج شد.
جیمین با ذوق خطاب به تهیونگ گفت:
-ته راستشو بگو، به 2 روز این پسر رو جادو کردی؟
تهیونگ پوزخندی زد و دستشو به سمت پلاستیک برد و یک بسته شکلات تلخ و یک لیوان بسته بندی بندی شده خارج کرد.
روی لیوان نوشته شده بود "به لیمو، ضد استرس و ضد عصبانیت!"
پوزخندش عمیق تر شد:
-الان مثلا بفکرمه؟ من از به لیمو و شکلات متنفرم!
و توی یک حرکت لیوان و بسته‌ ی شکلات رو روی زمین انداخت!
جیمین با تعجب گفت:
-یااا دیوونه شدی؟ طفلک آورده که بخوری و حالت خوب بشه!
+با کاراش منو عصبانی میکنه بعد میخواد با یک شکلات و یک لیوان چای حالمو خوب کنه؟!
تا جانگکوک خواست حرفی بزنه در بشدت باز شد و قامت جین توی چهارچوب در نمایان شد.
اخمی روی پیشونی داشت و این یعنی از پشت در همه ی حرفارو شنیده!
به سمت تهیونگ رفت و بدون حرف با تمام قدرتش دستشو کشید و از جا بلندش کرد.
تهیونگ مخالفتی نکرد و پشت سر جین به راه افتاد.
جین مسیر سالن موسیقی رو در پیش گرفت.
در سالن رو باز کرد و وارد شد.
تهیونگ رو روی صندلی نشوند و با همون اخم روبه روی پیانو قرار گرفت.
بدون اینکه به تهیونگ نگاه کنه با صدایی آروم گفت:
+من دلم نمیخواد تو رو عصبانی کنم.
و شروع به نواختن کرد.
تهیونگ محو انگشتای کشیده ی جین شده بود که با مهارت روی کلاویه های پیاده خودنمایی می‌کردند!
تهیونگ چشماشو بست تا بتونه با تمام وجودش از شنیدن این موسیقیِ بی نقص لذت ببره.
مدت زیادی نگذشت که با تموم شدن موسیقی چشماشو باز کرد و به جین خیره شد.
جین با همون صدای آروم گفت:
+حالا بی حساب شدیم.
تهیونگ پا روی پا انداخت:
-بازم بنواز.
جین از جا بلند شد:
+واقعا دیگه باید برگردم سر کلاسم، با توجه به لطفایی که دیروز بهم کردی دلم نمیخواست از دستم ناراحت باشی، همونطوری که بهت قول دادم برات پیانو زدم، پس دیگه کاری باهم نداریم.
به سمت در خروج قدم برداشت که صدای تهیونگ بلند شد:
-من یقین دارم یکسری مسائل باز هم تکرار میشه و جز من کسی نیست که کمکت کنه، اونوقت دوباره مسیرمون یکی میشه!
جین با غم نگاهش کرد:
+بنظرت من ضعیف و رقت انگیزم؟
تهیونگ در سکوت نگاهش می‌کرد:
+حتما با خودت فکر میکنی خیلی ضعیف و ذلیلم... برای همین کمکم میکنی درسته؟
تهیونگ اخم کرد:
-این چرت و پرتا چیه میگی؟ کی گفته تو ضعیفی؟
جین لبخند پر از غمی زد و سعی کرد مسیر سخن رو عوض کنه:
+بهرحال بابت همه چیز ممنونم، حدالامکان ازت دوری میکنم تا دیگه دردسری برات درست کنم.
قصد رفتن کرد که تهیونگ با صدایی آروم جواب داد:
-ازم دوری نکن!
جین همونجوری که پشتش به تهیونگ بود ایستاد، چیزی توی وجودش فرو ریخت اما سعی کرد بهش بها نده.
حرف تهیونگ رو بی جواب گذاشت و سالن موسیقی رو ترک کرد.

آخرین کلاسش تموم شد.
با توجه به قراری که با سوهو داشت هر لحظه احتمال میداد سوهو برسه.
جلوی درب خروج رسید که تهیونگ سر راهش سبز شد.
ایستاد و کمی نگاهش کرد.
تهیونگ در حالی که به ماشینش اشاره می‌کرد به حرف اومد:
-همراهم بیا.
جین لبخندی زد:
+شرمنده چون با کس دیگه ای قرار دارم.
تهیونگ ابروشو داد بالا:
-با کی؟
همون لحظه ماشین سوهو کمی عقب تر نگه داشت و صدای بوقی بلند شد تا جین رو متوجه ی خودش کنه.
جین با ذوق برای سوهو دست تکون داد و این کارش از چشم تهیونگ دور نموند.
خطاب به تهیونگ با کنایه گفت:
+حالا که فهمیدی با کی قرار دارم اجازه هست برم؟
تهیونگ شونه ای بالا انداخت:
-نه اجازه نداری با این آدمی که از اون خراب شده اس بری بیرون.
جین پوزخندی زد:
+فکر کنم اون خراب شده ای که ازش حرف میزنی پاتوق شبانه ی تو و دوستات باشه.
-دیگه نیست!
جین چند لحظه ای خیره خیره نگاهش کرد و در حالی که چشماشو ریز کرده بود و مشکوک نگاش می‌کرد با تحکم گفت:
+یا کیم تهیونگ شی... به نفعته منو گیج نکنی!
-منظورت چیه؟
جین تیر خلاص رو زد:
+بهم بگو دقیقا چی از جونم میخوای؟
صدای بوقی که از ماشین سوهو بلند میشد مانع از حرف تهیونگ شد!
جین دستی تکون داد و با صدای بلند گفت:
+هیونگ الان میام.
تهیونگ پوزخندی زد:
-هیونگ؟
جین نگاهش کرد:
+من بهت گفتم کارم باهات تموم شده، ولی هدف تورو از این کارا نمیفهمم!
تهیونگ با لحن بیخیالی گفت:
-من 3 بار کمکت کردم، باید 3 بار برام جبران کنی.
+3 بار؟!
تهیونگ دستشو بالا آورد و با انگشتاش شمرد:
-اول توی رستوران وقتی کانگ ته با پدرم ملاقات داشت، دوم وقتی تو بار خودم سروصدا راه انداخته بودی و سوم وقتی که...
سکوت کرد، جین به خوبی منظور تهیونگ رو فهمیده بود، برای اینکه بحث سمت دیروز کشیده نشه تهیونگ ادامه داد:
-که البته اتفاق دیروز رو جبران کردی، حالا مونده 2 تای دیگه.
جین نفسشو صدادار خارج کرد:
+ازم میخوای چیکار کنم؟
به ماشینش اشاره کرد:
-سوار شو!
جین مردد نگاهی به سمت سوهو انداخت و از تهیونگ پرسید:
+کارمون کی تموم میشه؟
تهیونگ پوزخند زد:
-باز کجا میخوای دردسر درست کنی که هنوز نرفته عجله داری برا برگشت؟
جین با لحن حرصی جواب داد:
+نمیخوام دردسر درست کنم فقط به اون پسری که اونجاست،
به سوهو اشاره کرد:
+قول دادم با هم بریم دنبال کار بگردیم.
تهیونگ یک ابروشو داد بالا و بدون فکر گفت‌:
-من توی بارم نیاز به پیشخدمت دارم، میتونی بیای و برای من کار کنی.
جین کمی تعجب کرد و گفت:
+خب...فقط من نیستم، سوهو هم دنبال کار میگرده.
شونه ای بالا انداخت:
-چه بهتر، نیروی بیشتر خدمات بهتری رو به مشتری تحویل میده.
اینو گفت و به سمت ماشین سوهو راه افتاد.
تهیونگ برای جین غیر قابل پیش بینی بود و جین نمی‌دونست قصد تهیونگ از این کارا چیه.
بدون حرف پشت سر تهیونگ راه افتاد.
سوهو تا این دو نفر رو دید که دارن به سمتش میان از ماشین پیاده شد.
تهیونگ با فاصله از سوهو ایستاد و جین بین سوهو و تهیونگ قرار گرفت.
تهیونگ گوشیشو در آورد و خطاب به سوهو گفت:
-شمارت؟
سوهو مشکوک نگاش کرد:
+میخوای چیکار؟
تهیونگ با تحکم گفت:
-یه حرف رو دوبار تکرار نمیکنم!
سوهو شماره رو گفت و تهیونگ وارد گوشیش کرد.
صدای زنگ پیام گوشی سوهو بلند شد:
-ساعت 7 عصر بیا به این لوکیشنی که فرستادم.
خطاب به جین گفت:
-تو ماشین منتظرتم.
و ازشون دور شد.
سوهو از جین پرسید:
-جین اینجا چه خبره؟
جین شونه ای بالا انداخت:
+منم از کارای این پسر سر درنمیارم هیونگ، بهش گفتم دنبال کارم گفت بیا تو بار من استخدام شو، گفتم سوهو هم هست، گفت چه بهتر نیروی بیشتری میخواستم.
-همون باری که نامجون اونجا کار میکنه؟
جین به نشانه ی تایید سر تکون داد.
سوهو نفسشو صدادار خارج کرد:
-جین بهت گفته بودم ازش دوری کنی بعد تو میخوای بری تو بارش کار کنی؟
صدای بوق ممتد از ماشین تهیونگ به گوش رسید.
جین همونجوری که از سوهو جدا میشد گفت:
+هیونگ عصر با هم حرف می‌زنیم، فعلا که این پسر برای رفتن عجله داره.
همونجور که عقب عقب میرفت با لبخند برای سوهو دست تکون داد.
سوهو جواب دست و لبخندشو داد ولی عمیقا از دست تهیونگ عصبانی بود.
میخواست یک شب به یاد موندنی رو برای جین رقم بزنه که تهیونگ جفت پا پریده بود وسط همه‌ ی برنامه هاش!
سوار ماشینش شد و با عصبانیت محل رو ترک کرد.

Pokračovat ve čtení

Mohlo by se ti líbit

382K 13.7K 60
𝗜𝗡 𝗪𝗛𝗜𝗖𝗛 noura denoire is the first female f1 driver in 𝗗𝗘𝗖𝗔𝗗𝗘𝗦 OR 𝗜𝗡 𝗪𝗛𝗜𝗖𝗛 noura denoire and charle...
2.6K 292 25
Taekook FF Kim Taehyung Age~ 25 Hes a writer. He's alone in his life. His mother and father left this world when he was young. He's in love with a pe...
190K 3.9K 46
"You brush past me in the hallway And you don't think I can see ya, do ya? I've been watchin' you for ages And I spend my time tryin' not to feel it"...