Part 15 ✨

324 61 55
                                        

بعد از سکوتی که کم کم داشت طولانی می‌شد تیونگ به بازدم ذخیره شده اجازه خروج داد و چیزی که انتظار می‌رفت رو به زبون‌ اورد : تن؟

جونگوو با شیطنت و به قصد اذیت کردن ته، با آرنج به پهلوش ضربه ای زد : دعوتش کردی؟ من میدونستم بیخیالش نشدی!

تیونگ دستشو برای مشت زدن به بازوی جونگوو بالا برد اما انجامش نداد فقط با حرص تشر زد : یا جونگوویااا میتونی دهنتو ببندی ، من اینکارو نکردم.

جونگوو لبه لباسشو گرفت و اونو کمی بالا کشید اما با سوال تیونگ وسط راه دستاش بی حرکت موند.

" دقیقا چیکار داری میکنی؟ "

جونگوو خیلی مسلط ایده ای که توی ذهنش شکل گرفته بود رو برای تیونگ توضیح داد : میخوام درش بیارم تا فکر کنه وسط سکسمون مزاحم شده و برگرده.

چشمای تیونگ گشاد شد اما خیلی سریع خودشو جمع و جور کرد و با برامدگی انگشتای مشت شده‌اش به پیشونی جونگوو کوبید : ایگوووو پسره احمق ، پس یوتا اینجا چه غلطی میکنه؟

جونگوو همونطور که دستشو روی جای ضربه می‌کشید و ناله می‌کرد با بدخلقی اما صادقانه جواب داد : این تنها چیزی بود که به ذهنم رسید.
و بعد متفکرانه به زبون اورد : تریسام با یوتا؟ .. اومم من باهاش مشکلی ندارم.

و در انتها یه چشمک تحویل تیونگ داد. تیونگ ، هدبندی که وو دور سرش بسته بود تا موهاشو از جلوی چشماش دور کنه رو پایین کشید و با لحنی که تلفیقی از عصبانیت و حرص بود گوش‌زد کرد : از این به بعد هر مزخرفی که از گوشه مغز نداشتت میگذره رو قبل از فکر کردن و یه کوچولو مزه مزه کردنش به زبون نیار ، قول نمیدم دفعه دیگه هم اینطور بیخیال ازت بگذرم.

و در آخر با ناراحتی به طرف در به راه افتاد.
جنو که تا اون لحظه نظاره‌گر مکالمه نامفهوم اون دو بود با کنجکاوی از جونگوو پرسید : اینجا چه خبره؟ اونی که پشت دره کیه؟

جونگوو صندلیِ رو به روشو عقب کشید و با کلی زحمت تونست چهار. زانو بند و بساطشو روی اون جا بده : سکس پارتنر هیونگت.

‌" ها؟ "

جونگوو آهی کشید و جمله خودشو اصلاح کرد : درواقع سکس پارتنر سابقش!

جنو مجددا با همون گیجی دهان بازش رو حرکت داد : سکس پارتنر؟

آرنجش رو به میز چسبوند و بدنشو روی اون انداخت و در جواب سوال های مملو از تعجب جنو به یک سرتکون دادن اکتفا کرد.

جنو دست به سینه به طرفش برگشت ، چشماشو ریز کرد و با کنجکاوی خطاب به غریبه‌ای که بنظر می‌رسید با هیونگش و یوتا صمیمیت مرموزی داره ، پرسید : و تو؟

جونگوو هر دو دستشو بالا گرفت : اوه نه نه .... نه اصلا ... ما فقط با هم دوستیم ......( مکث کوتاهی کرد، خب اگه تیونگ به برادرش هم دروغ گفته باشه چی؟ امکان داره به جنو هم گفته باشه جونگوو یه دوست ساده نیست؟ ... جونگوو بعد از تفکر عمیق چند ثانیه ایش اضافه کرد ) .... البته هنوز به قسمت رفع خواسته هورمونامون نرسیدیم!

𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞 Where stories live. Discover now