Part 26 ✨

238 48 224
                                        

به لطف ناکاموتو یوتا و شریک خوش قولش کیم جونگوو ، سه ساعت دیرتر از وقت مقرر شده به مهمونی جونگ رسیدن. ساعت طرفای ده بود و هوا به طرز استخوان سوزی سرد. گهگاهی بادی می وزید و باعث می‌شد همون چند دقیقه‌ای که از ماشین پیاده شده بودن مثل بید به خودشون بلرزن.

صدای موزیک‌ تا بیرون از خونه می رسید و هفت آسمون رو‌پشت سر می‌گذاشت. چراغ‌های داخل ساختمون خاموش بود و نور های بنفش و آبی به صورت گذرا بعضی قسمت‌های خونه رو روشن می‌کردن و هر از چندگاهی یه نور قرمز که شباهت زیادی به چراغ گردون ماشین اورژانس داشت خاموش و روشن می شد و نورش رو سراسر خونه پخش می‌کرد.

همچنان از صورت بی‌حس بوکسور آرامش فواره می زد اما تیونگ به خوبی می‌تونست حرکات اضافه پا و در مواقعی خاص جویده شدن گوشت کنار ناخنش رو رصد کنه؛ اما وکیل لی نمیتونست حدس بزنه اون پسر از چی میتونه گله مند باشه !

بخش تلخ داستان از جایی شروع شد که تیونگ متوجه حضور عاشق پیشه همیشگیش شد. کائنات جوری برنامه ریزی‌کرده بودن که چیتافون به صورت کاملا اتفاقی توی تک تک لحظات زندگیش حضور داشته باشه و هر بار باعث بهم ریختن حال و هوای تیونگ بشه ؛ درست مثل ده دقیقه پیش.

نمی تونست از موقعیتی که به لطف آقای جونگ توش به دام افتاده بود فرار کنه، فقط تا جایی که از دستش بر می اومد خودش رو با جونگوو و یوتا سرگرم می کرد تا مبادا اون چشم گربه ای لحظه ای گیرش بندازه و یونگی مجبور بشه گوش‌های عزیزشو برای شنیدن احساسات بی حد و مرز اون پسره عاشق پیشه در اختیار بذاره.
اما دقیقا همون لحظه که توی سرش برای فرار نقشه می‌کشید تو تله ای که از قبل کار گذاشته بود، گیر افتاد. آهی کشید و به دوستاش نگاه کرد ، بعد به همراه تن از بخش وی‌ای‌پی که جهیون در اختیارشون گذاشته بود ، خارج شد.

جونگوو و یوتا چهار زانو کف سالنی که وسطش یه استخر بزرگ‌ کارگذاری شده بود و ویوی یک طرفش به حیاط پشتی اون خونه ختم می‌شد ، نشستن و مشغول غذا خوردن شدن.
جونگوو تکه مرغی رو‌ توی‌ دهانش گذاشت و‌ همزمان که می جوید با خودش تکرار کرد : من تو مکانیکی سگ لرزه میزنم اونوقت این بچه سوسول آمریکایی باید تو همچین خونه ای زندگی کنه! کجاست اون عدالتی که ازش حرف می‌زدن؟؟

" کسی مجبورت کرده اونجا بخوابی؟ "

جونگوو جوابی نداشت.
یوتا ادامه داد : این پسره اصلا تنو میشناسه که اومده دعوتش کرده؟ چقدر احمقه خودش با دستای خودش داره میرینه تو بختش... شانس تیونگ چقدر تخمیه، هرجا میره تن قبلش چتر پهن کرده!!

𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞 Where stories live. Discover now