پس با این تحلیلها فهمیده بود بوکسوری که کلاه قرمز رنگش باز شده بود و کف رینگ افتاده احتمالا یکی از همون بوکسورهای جدیدی بود که جونگوو چند روز پیش درموردشون بهش گفته بود. با تعجب ایستاد و سوالی به زبون اورد : جونگ جهیون؟
به شونه پسری که روی صندلی روبه روش نشسته بود زد و وقتی اون بچه صورتش رو به طرفش برگردوند ، پرسید : اسمش چی بود؟
پسر برای مطمئن شدن اول به تابلو نگاه کرد و بعد گفت : جونگ جهیون.
تیونگ به پیشونیش زد، چرا خودش تا الان متوجه نشده بود. مجددا به رینگ نگاه کرد. چشماشو ریز کرد تا بتونه دقیقتر صورتشو برانداز کنه. خودش بود ، چطور میتونست به این راحتی فراموشش کنه؟
-
---------
-
تمام طول راه هیچ کلمهای رد و بدل نشد، تنها مکالمهی اونا مربوط میشد به مطرح کردن درخواست جونگوو برای تعویض ماشین که البته در آخر اون هیولای همیشه عصبی تصمیم گرفت ماشین تیونگ بیچاره رو وارد مسابقه کنه.
هجده ماشین تا الان برای مسابقه ثبت شده بود و نزدیک پنجاه یا شصت نفر آدم با استایلها و ظاهر متفاوتشون که فقط برای دیدن رالی خیابونی و خوش گذرونی اومده بودن مثل مورچه مابین تک تک ماشین ها پراکنده شده بودن به طوری که سطح آسفالت خیابون عریض به سختی دیده میشد. محوطه توسط نورافکن هایی که پشت چهار تا ماشین کار گذاشته شده بود، روشن میشد و اون مکان رو از تاریکی شب بیرون میکشید.
یوتا با پای راستش به ترمز ماشین فشار ریزی وارد کرد و ماشین کمی جلوتر متوقف شد.
دختری با جورابهای توری مشکی و کفشهای ده سانتی که موهای سیاه شلاقیش خیلی منظم اطرافش چیده شده بود، اون دختر یه کت جین تیره رنگ به تن کرده بود تا مانع دید زدن شونههای خوش فرمش بشه و با یه صورت معمولی با سه پسر جوونی که جونگوو احتمال میداد از شرکت کننده ها باشن درحال مذاکره بود.
جونگوو شیشه رو پایین کشید ، با تکون دادن دستش و دهانی باز جوری که دندونای سفید تر از مرواریدش به وضوح قابل رویت بود داد زد : کیم جنی.
جنی به محض شنیدن این صدا روی پاشنه پاش چرخید. با دیدن صاحب صدا خیلی سریع چشماش رنگ بی تفاوت بودن به خودشون گرفتن، لپاشو باد کرد و با ناراحتی آهی کشید. جونگوو با همون حالت قبلیش تکرار کرد : هی کیم جنی.
جنی اینبار بایه اخم محو داد زد : لازم نیست هربار میای به همه بفهمونی که با من نسبتی داری.
جونگوو دستشو روی شیشه ماشین که کاملا پایین نرفته بود گذاشت و چونهاش رو بهش تکیه داد و جواب خواهرش رو داد : بخاطر همین نسبتی که داریم باید خوشحال باشی.
جنی چشماشو چرخوند. به طرف سه پسر چذخید و چیزهایی رو بهشون تذکر داد ، بعدش توی بیسیم مشکی توی دستش چیزی گفت و به طرف ماشین جونگوو به راه افتاد. وقتی به نزدیکی ماشین رسید چرخید و با هر دو دستش دری که درحال باز شدن بود رو بست ، به طرفش خم شد و جدی با اخم مصنوعی پرسید : اینجا چه غلطی میکنی؟
KAMU SEDANG MEMBACA
𝐁𝐞𝐚𝐮𝐭𝐢𝐟𝐮𝐥 𝐌𝐢𝐬𝐭𝐚𝐤𝐞
Fiksi Penggemar🥀 𝑪𝒐𝒖𝒑 : 𝐽𝑎𝑒𝑌𝑜𝑛𝑔 , 𝑌𝑢𝑊𝑜𝑜 , 𝑁𝑜𝑀𝑖𝑛 🥀 𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝐷𝑟𝑎𝑚 , 𝐴𝑛𝑔𝑠𝑡 , 𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒+ 𝑆𝑚𝑢𝑡 -------------------------------------------------------- خلاصه داستان : تیونگی که همیشه توی انتخاب موکلاش حساسیت به خرج میده به...
Part 12 ✨
Mulai dari awal
