پایانی برای آغاز

4.4K 716 26
                                    

آقای جئون: بس کن الان یک هفتست همه زندگیمون رو توی اون پسره کثافت خلاصه کردی
خانوم پارک با چشمایی که از ناباوری گشاد شده بودن و با صدای لرزون گفت: پسری که داری راجع بهش حرف میزنی پسرته
آقای جئون دستی توی موهای پریشونش کشید و با کلافگی اما مصمم گفت: از چی حرف میزنی؟! من هیچ پسری ندارم!
آقای جئون مکثی کرد و این بار عصبانی گفت: چطور از من انتظار داری همچین حیون بی شرمی رو پسرم بدونم؟ کسی که جز بی آبرویی و کثافت کاری برای من چیزی نداشته!
آقای جئون بی توجه به چشمای خانوم پارک که پر از ناامیدی و ناباوری بود گفت: تو میدونی من چند بار مضحکه مردم شدم؟ چند بار بخاطر این مردک تا ورشکستگی رفتم؟ میدونی چند بار مجبور شدم کثافت کاریاشو جمع کنم؟ و به مردم جواب پس بدم! میدونی چند بار سعی کردم درستش کنم؟ کلی دختر خوشگل سر راهش گذاشتم حتی دختر خاله خودش رو اما دست از اون انحرافات جنسیش برنداشت! مجبور بودم کاری کنم      رابطه هاش خراب بشن تا کمتر عکساش با مردا پخش بشه! هر بار که یه مرد جدید میومد توی زندگیش این من بودم که سرم رو پایین مینداختم از شرم و ننگ داشتن این پسر...
خانوم پارک با صدای لرزون گفت: رابطه هاشو بهم میزدی؟
آقای جئون آب دهنش رو قورت داد و نگاه نگرانش رو به خانوم پارک انداخت، عرق سردی روی پیشونیش نشسته بود اما برای اینکه فرصت به دست خانوم پارک نده با عصبانیت داد زد
آقای جئون: مجبورم این تنها راهیه که دارم! این آدم زبون حالیش نمیشه
خانوم پارک عصبانی داد زد
خانوم پارک: وقتی ازت پرسیدم که تو کاری کردی تا جیمین و جونگکوک از هم جدا بشن بهم گفتی کاری نکردی! دروغ گفتی به من! توی چشمام زل زدی و دروغ گفتی!
آقای جئون ناامید سرش رو پایین انداخت و آروم گفت: مجبورم همیشه مجبورم لطفا درکم کن
خانوم پارک عصبی خندید و اشکهاش راهشون رو پیدا کردن
خانوم پارک: تو پسر منو همراه پسر خودت نابود کردی و هنوزم این کار احمقانت ادامه داره! تو باعث شدی پسر من تا مرگ بره! هیچ میدونی چند بار پسرت بخاطر رابطه هایی که همیشه توشون شکست خورده خواسته خودش رو بکشه؟ هیچ میدونی چقدر تنها و افسردست! شده به حس اون فکر کنی؟
آقای جئون پوزخند زد و سرش رو از روی تاسف به چپ و راست تکون داد
آقای جئون: میدونم و خوشحال میشم تو مراسم ختمش شرکت کنم! تو جای من نیستی! در ضمن من پسرتو تا مرگ نبردم بلکه اونو از لجنزار اون کثافت بیرون کشیدم تا نشه لنگه اون و باعث شرم تو
صدای سیلی که توی گوش آقای پارک نشست، هم خود خانوم پارک رو، هم آقای جئون رو و هم جیمین رو که تمام این نمایش رو با ناباوری دیده بود رو شوکه کرد
دست لرزون خانوم پارک که پایین اومد نگاه تند آقای جئون بهش باعث شد جیمین سریع مداخله کنه و بلخره پا توی پذیرایی بزاره
جیمین: از مادرم فاصله بگیر! همین الان
نگاه متعجب خانوم پارک و آقای جئون روی جیمینی که با چشمایی پر از نفرت به آقای جئون و قدمهای سنگین جلو میومد خشک شد
خانوم پارک نگران سمت پسرش رفت تا مانع هر اتفاق بدی بشه
خانوم پارک: جیمینا! آروم باش
جیمین عصبی خندید و با صدای پر از خشم گفت: آروم باشم؟ این عوضی ما رو بازی داده و اوما!  تو میخوای من آروم باشم؟!
آقای جئون با صدای لرزون و نگران گفت: ببین پسرم من به فکر تو بودم که اون کارو‌کردم! تو و سولی باهم خوشحال بودید اما بعد از اومدن اون پسره...
جیمین داد زد
جیمین: خفه شو! من پسر تو نیستم
جیمین سمت آقای جئون حمله ور شد که خانوم جئون محکم دستش رو گرفت و با گریه گفت: جیمین کاری بهش نداشته باش آروم باش
جیمین چشمهاش رو محکم بست و در حالی که سعی میکرد خودش رو کنترل کنه با حرکتی تند و سریع تنها با چپ و راست کردن گردنش، قولنج گردنش رو شکست این علامت خطری بود برای آقای جئون
جیمین چشمهاش رو باز کرد و مستقیم توی چشمای آقای جئون که حسابی ترسیده و نگران بود نگاه کرد
جیمین: یک کلمه دیگه راجع به جونگکوک بگو تا کاری کنم از زندگیت پشیمون بشی!
خانوم پارک نفس عمیقی کشید و خیلی جدی رو به آقای جئون گفت: نگران نباش من قراره کاری کنم که از بدنیا اومدنش پشیمون بشه! جمع کن از خونه من برو بیرون
آقای جئون شوکه گفت: چی؟ عزیزم این کارو با من نکن..
جیمین داد زد
جیمین: شنیدی که! گمشو بیرون
آقای جئون چند ثانیه نگاه عصبانیش رو به اون دو دوخت و بعد سمت پله ها رفت اما با شنیدن صدای  خانوم پارک ایستاد
خانوم پارک: از این به بعد وکیلم باهات کار داره و اگر بخوای سمت خانوادم بیای که از این به بعد جونگکوکم جزوشونه کاری میکنم سر از زندون دربیاری
آقای جئون ناباور در حالی که عصبی میخندید بدون اینکه وسایلش رو جمع کنه خونه رو ترک کرد

Unwanted love Where stories live. Discover now