● thirteen ●

905 193 49
                                    

قسمت سیزدهم

کمی کش و قوس به خودش داد و توی تخت جا به جا شد . دلش می خواست روز تعطیلی بیشتر بخوابه ولی عادتش شده بود صبح زود بیدار شه.

اگرچه بخاطر مهمونی دیشب کمی خسته بود و تا این ساعت خواب بود ولی خوب بیشتر نمی تونست بخوابه . دیشب هم درست نخوابیده بود . تمام مدت فکرش پیش لوهان و اون بوسه بود . هربار چشمهاش بسته میشد با خواب اون بوسه می پرید. ذهنش تمام خلاقیتش رو هم به کار برده بود و گاهی حتی متفاوت تر هم می دید. مثلا یکبار بوسه اشون به یه بوسه فرانسوی تبدیل شده بود.

و تمام چیزی که خواب دیشب براش داشت یه بدن حساس شده بود . بی خیال خواب شد. نیم نگاهی به حمام اتاقش کرد . به یه دوش آب سرد نیاز داشت ولی تصمیم گرفت اول یه چیزی بخوره بعد بره دوش بگیره. از اونجایی که احتمال می داد لوهان خواب باشه آروم به سمت اشپرخونه رفت. توی در آشپزخونه که قرار گرفت با دیدن لوهان توی اون وضع تعجب کرد .

لوهان با لباس خواب روی صندلی نشسته بود یه ظرف میوه جلوش بود . از چشمهاش خواب می بارید. چشمهاش نیمه باز بود . سهون لبخندی زد و خواست جلو بره که با حرکت لوهان متوقف شد.

لوهان موزی رو از توی بشقاب برداشت و پوستش رو کند و بعد وارد دهنش کرد .
سهون لرزیدن چیزی توی وجودش رو حس کرد .نگاهش زوم شد روی لبهای لوهان که دور موز حلقه شدند . لبهاش توی این حالت پف تر به نظر می رسیدند .
سهون پسر معصومی نبود . اون نیاز های بدنش رو می شناخت و خوب روش هایی برای رفع نیازش داشت . ولی بدبختی سهون اون بود که توی اون لحظه حساس یاد بدترین چیز ممکن افتاده بود . خیلی وقت پیش یونگی فیلمی رو بهش نشون داده بود که توی اون دختره با خوردن یه موز سعی در تحریک بقیه داشت . به خوبی به یاد داشت اون لحظه چقدر این کار براش منزجر کننده بود . با یادآوری اون فیلم توی سرش حس اشنایی توی وجود سهون پیچید اما حتی جرات نگاه به پایین رو هم نداشت . چرا اینقدر بدنش عجیب رفتار میکرد . چرا اون موقع حالش بد شده بود و امروز هم حالش بد شده بود ولی به شیوه های متفاوت ؟

فقط به لبهای لوهان زل زده بود که با بی حالی گازی از موز زد و اون رو می جوید . با حس دردی توی پایین تنش به خودش اومد و با اینکه راه رفتن براش سخت بود خودش رو به اتاق رسوند : لعنتی باید اول دوش بگیرم .

بدنش از خواب های دیشبش بدجوری حساس شده بود. دیدن لوهان توی اون حال و یاداوری اون کلیپ سهون رو به حد انفجار رسونده بود.
پیراهنش رو از تنش دراورد و تا رسیدن به حمام کاملا لخت شد. عجله داشت . یه جورایی ترسیده بود از اینکه بدنش اینطوری به لوهان واکنش نشون داده بود ترسیده بود . ترسیده بود و می خواست از شر این اتفاق راحت شه . دوش آب رو باز کرد و با برخورد آب سرد با بدنش ناخوداگاه آهی کشید .
نفس حبس شده اش رو بیرون داد و زیر آب سرد موند . می خواست با کمی آب سرد بدنش رو آروم کنه .

" Agreement " [Complete]Where stories live. Discover now