Third Person Point of Viewچند روز از ملاقات لیام با لویی و زین میگذشت و هنوز کاری برای قولی که بهشون داده بود ، صورت نگرفته بود ...
شاید این خوش خیالی زین و لویی رو میرسوند که بعد از همه ی اون اتفاقات ، هنوز هم به یک استایلز اعتماد کردند ...
هری همچنان دیوانه وار و به روش عجیب خودش به لویی ابراز علاقه میکرد و زین هر لحظه سخت تر از گذشته جلوی خودش رو برای انجام ندادن کار احمقانه ایی ، میگرفت ...
اون تمام تلاشش رو برای پس گرفتن لویی از طریق پلیس انجام داده بود ... و حالا سخت در تلاش برای کنترل خودش بود تا کار عجولانه و احمقانه ایی انجام نده ... به هر حال اون خودش مرد قانون بود ...
از طرف دیگه شاید لویی میبایست بجای تماس با لیام و اعلام موافقتش برای قبول کردن کمکش ، به زین زنگ میزد و ازش میخواست تا برای نجاتش کاری کنه ...
کاری مثل ... رفتن از لندن ... و یا ... پشتیبانی از لویی برای طرح یک شکایت علیه هری ...
******
هوا تقریبا در حال تاریک شدن بود و هری روز کاریِ سختی رو گذرونده بود ..
به طور معمول از هیچ اشتباهی چشم پوشی نمیکرد و باعثش رو بشدت توبیخ میکرد ...
اون برای رقابت با لیام ، سختی های زیادی کشیده بود و میشه گفت تونسته بود لیاقت خودش رو ثابت کنه ... به طوری که تمام قرارداد های بینالمللی رو هری به عهده میگرفت ...
گارد : اقا استایلز ؟ ... مستر خواستن با ما بیاید ...
هری که از لابی شرکت بیرون میومد ، ابروهاش رو درهم کشید و عینک افتابی اش رو برداشت و گفت
هری : مستر ؟ ...
بعد از گفتنش نیشخندی زد و بدون توجه به گارد به راهش ادامه داد و گفت
هری : بهش بگو استایلز وقتی برای هدر دادن نداره ...
گارد مسیر هری رو ادامه داد و دوباره سد راه اون شد
گارد : قربان خواهش میکنم ... مستر اصرار دارن شما رو ببینن ...
هری : به نفعته عصبانیم نکنی حالا بکش کنار ...
به محض این که هری خواست به راهش ادامه بده ، با اشاره ی اون مرد ، چند نفر از دو تا ماشین مشکی پیاده شدند و با گرفتن بازوی هری ، اون رو تقریبا به اجبار سوار یکی از ماشین ها کردند ...
گارد : متاسفم قربان ...
هری : توانش رو میدی ...
وقتی که مرد ( بادیگارد ) از دور شدن ماشین هایی که هری رو سوار کرده بودند مطمئن شد ، تلفن همراهش رو در اورد و شماره ایی رو وارد کرد ...
YOU ARE READING
Gentle Touch
Mystery / Thrillerdear fellows لانگ تایم نو سی ، هااا ؟ امیدوارم حالتون باشه ، با ایده ی یه داستان متفاوت میخوام ذهن همه تون رو به بازی بگیرم . جایی دور از فانتزی های عاشقانه دور از روابط های رنگی و دور از " انتظار " به تک تک تون قول میدم بخاطر هیجان بالای این...