Third Person Point of Viewدست هاش رو به زحمت به گارد پله ها گیر داد و تقریبا اون نرده های چوبیِ تراش کاری شده رو بغل کرد ...
مغزش فقط کمی زمان نیاز داشت تا درک کنه چه اتفاقی افتاد ...
هری واقعا بدون هیچ شک و تردیدی اون رو هل داده بود ؟ ...
بدنش تعادل چندانی نداشت و هنوز سفت به اون نرده ها چسبیده بود ...
سرش رو بلند کرد و با چشم هایی که به گرد ترین حد ممکن رسیده بود ، به هری که همچنان با قیافه ایی بی روح بهش زل زده بود ، نگاه کرد .
نفس نفس میزد و سعی در مخفی کردن ترسش داشت ...
در مقابل اما ؛ هری دست هاش رو توی جیب شلوار تنگش فرو کرده بود و بی خیال گفت
هری : هرزه های زیادی برای پر کردن سوراخشون هست ... فکر کردی میتونی انگشتت رو به لویی بزنی و اذیتش کنی ؟
لیام نفس های نامنظم اش رو با صدا بیرون می فرستاد به چهره ی مصمم هری نگاه میکرد و چیزی برای گفتن نداشت ...
در حالی که هری ادامه داد ...
هری : حد ت رو بدون و دیگه نزدیکش نشو ... تو همیشه با گفتن این که من یه دیوونه ام خودت رو قانع کردی ... پس کاری نکن که این دیوونه به جنون برسه ...
لیام : تو ... تو واقعا دوستش داری ... اینطور نیست
لیام خبیثانه نیشخند زد و به چشم های هری که با ابرو هایی در هم بهش زل زده بود ، خیره شد ...
لیام : تا وقتی به چیزی اهمیت نمیدادی همه چیز درباره ات عادی بود ... اما حالا چرا نسبت به این یکی حساس شدی ؟ چی درباره اش انقدر برات مهمه ؟
هری : ازش دور بمون ... این اخرین اخطارم بود ...
گفت و پشت به لیام ، که هنوز وسط پله ها ایستاده بود ، حرکت کرد و حرف های بعدی اون رو نادیده گرفت
لیام : اگه انقدر برات مهمه باید از دید من مخفی اش میکردی ... شنیدی هرولد ... ؟
بعد از رفتن هری ، لیام جرعت کرد و دست هاش رو از نرده های چوبی جدا کرد ...
چند پله ی باقی مونده رو بالا رفت و به پشت سرش نگاه کرد ...
به جایی که سال ها پیش بدن غرق به خون مادرش افتاده بود ، نگاه کرد و با خودش فکر کرد امروز اون میتونست دومین قربانی جنون هری باشه ...
*******
2 Days Later
جما : چی ؟ کی ؟
استیو ( سرخدمتکار ) : چند ساعت قبل خانوم ...
جما : نمیفهمم من که بهت گفته بودم اجازه ندی لویی از این خونه بیرون بره ...
YOU ARE READING
Gentle Touch
Mystery / Thrillerdear fellows لانگ تایم نو سی ، هااا ؟ امیدوارم حالتون باشه ، با ایده ی یه داستان متفاوت میخوام ذهن همه تون رو به بازی بگیرم . جایی دور از فانتزی های عاشقانه دور از روابط های رنگی و دور از " انتظار " به تک تک تون قول میدم بخاطر هیجان بالای این...