Chapter 1

213 31 5
                                    

لویی در خونه رو باز کرد و با عصبانیت وارد خونه شد.
هری که روی مبل نشسته بود و غرق کتاب خوندن شده بود،با صدای باز شدن در به خودش اومد.مثل همیشه بلند شد تا به استقبال همسرش بره.
لویی با حرص کیف و کتشو روی مبل پرت کرد و بدون توجه از کنار هری رد شد.وارد wc شد تا با آب زدن صورتش از عصبانیتش کم کنه.
هری که کم کم داشت این رفتارای لویی براش عادی میشد دوباره رفت و روی مبل نشست و منتظرش موند ولی لویی باز هم بی توجه به هری به سمت اتاقش رفت.هری بلند شد و با یه لیوان آب به سمت اتاق رفت.در زد و وارد شد.لویی روی تخت دراز کشیده بود و غرق فکر شده بود.هری لیوان آب رو روی میز کنار تخت گذاشت و روی لویی خیمه زد:نمیخوای بگی چیشده؟
لویی هری رو کنار زد و گفت:هزا ولم کن الان اصلا حوصله ندارم!
هری با دلخوری کنار لویی دراز کشید و هوفی کشید.لویی که فهمید مثل همیشه زیاده روی کرده صورتشو به سمت هری چرخوند و موهای هری رو از تو صورتش کنار زد.هری لبخندی زد و به لویی خیره شد.لویی شروع کرد به تعریف کردن:میچ رو یادته؟مرتیکه هیچی نمیدونه میاد میگه محصولات شما استاندارد نیست،مثلا کارمند شرکته!
هری اخم کرد:میچ؟!فکر نمیکردم اینکارو کنه!ازش نپرسیدی که این حرفو از کجاش درآورده؟
لویی هوفی کشید و سرشو تکون داد:فقط رفتم مجوز رو نشونش دادم تا زر مفت نزنه.
هری:الان همه چی اوکیه؟
لویی:واقعا نمیدونم میخواد چه غلطی کنه،باید ببینیم چی میشه
هری:نگران نباش بیب،اون هیچکاری نمیتونه بکنه
لویی میره جلوتر و بوسه کوچیکی روی لبای هری میزنه:تو فکرتو درگیر نکن...شام چی داریم؟😐😂
هری میخنده:بیف استراگانوف،تا تو یه دوش بگیری من میز رو میچینم
لویی لبخندی میزنه و بلند میشه و تیشرتشو درمیاره و حولشو برمیداره.دستش میره سمت شلوارش که هری سرفه ای میکنه و برای اینکه هول نشه از اتاق میره بیرون تا میز رو بچینه.لویی لبخندی میزنه و میره توی حموم.
هری میز شام رو آماده میکنه و میره تو اتاق تا لباسای لویی رو آماده کنه که همون لحظه لویی از حموم درمیاد.
هری برمیگرده رو به لویی که میبینه لویی با فاصله کمی رو به روش وایساده.هری سرشو میندازه پایین و میگه شام حاضره.
برمیگرده که از اتاق بره بیرون که لویی دست هری رو میگیره و برش میگردونه:هنوز ازم دلخوری؟
هری سرشو به سمت چپ و راست تکون میده:چرا باید ناراحت باشم...
لویی صورت هری رو قاب میکنه و لباشو روی لبای بیبیش میزاره و به دیوار تکیش میده.
بعد از اینکه از هم جدا شدن هری لبخندی میزنه و میگه شام حاضره
لویی سرشو تکون میده و یه بوسه ی کوچیک دیگه روی لبای هری میزاره و میگه تا دو دقیقه دیگه میام و بدون منتظر موندن شنیدن تایید هری شروع به پوشیدن لباساش میکنه

* * * * * * * * * *

خب چپتر یک تموم شد.
فقط یادتونه که لویی یه مریضی داشت که زود کنترلشو از دست میده دیگه؟واسه همین بعضی موقع ها عصبانیه و خوب رفتار نمیکنه.
این چپتر بیشتر رمانتیک بود ولی تا یکی دو پارت دیگه بهتر میشه.
خلاصه امیدوارم خوشتون اومده باشه،ب دوستاتون معرفیش کنین💚💙
چپتر دو زود آپ میشه،لاو یو عال💚💙

Since I see youWhere stories live. Discover now