آروم روی تختش غلتید و به بدن گرم و نرمی که کنارش بود برخورد کرد
چشاشو باز کرد ومرد مومشکی روغرق خواب دید
لبخند کیوتی زد و هنوز تار میدید
خودشو بیشتر به مرد چسبوند و سرشو توسینهی مرد و بین بازوهاش قایم کرد
نفس عمیقی کشید و سعی کرد تا دوباره بخوابه
دستای مرد دورش حلقه شد وپاشو روپاهای هری انداخت-مارشملو
با صدای خوابالوو گرفتهاش زمزمه کرد
هری چشاشو باز کرد و سرشوبلند کرد
+جانم؟
هنوز چشاش بسته بود و لبخند زد
-مثل یه مارشملو نرم و شیرینی
بلاخره چشاشوباز کرد و بعد از چند بار پلاک زدن به هری نگاه کرد
گونههاش کمکم رنگ گرفتن ودوباره سرشوتوسینهی زین قایم کرد
+صب بخیر
وسط سینهی مرد بوسه گذاشت و زین خندید و دستشو تو موهای ابریشمی پسر برد و نوازشش کرد
-صب بخیر عزیز دل زیندوباره روسینهی مرد بوسه گذاشت ولباشو بهش میمالید
-بیا بیرون ازینجا ببینمت
دستاشوکنار زد وصورت هری معلوم شد
به شکم روتخت خوابید و آرنجاشوتکیه گاه کرد
+اومدم
زین دستشوبلند کرد و موهای بهم ریختهاشو مرتب کرد و اوناروپشت گوشش زد
دستشوروگونه هری نگه داشت و با شستش نوازشش میکرد-امروز چن شنبهاس؟
+از شانس خوبمون یک شنبه
لبخند زد و دید که گوشهی لب زین بالا رفت با نیشخند
-پس یعنی تا هر موقه که بخوایم میتونیم توتخت بمونیم ؟
+یه جورایی
سرشوپایین انداخت ونخودی خندید
به خودش جرعت داد و یکم خودشو بالا تر کشید و وقتی زین با لبخند داشت نگاش میکرد لباشو رو لبای برجسته مرد گذاشت و اونو بوسیددستشو روکمر هری میکشید و با لمس هاش بهش فهموند که بیاد روشکمش بشینه و هری اون کارو کرد
ملافه رو از روبدنای برهنهاشون که فقط یه باکسر داشتن کنار زد و با اشتیاق بیشتر مرد رو میبوسیدسرشو عقب آورد و پیشونیشورو مال زین گذاشت
-بیبیه
انگشتشو رو لبای هری کشید و هری نوک انگشتشو بوسید
+ددی
مظلومانه به زین نگاه کرد و زبونشو روانگشت زین کشید
قبل ازینکه دستشوعقب بکشه انگشتشوبرد تودهنشو آروم اون میک میزد
-فاک اول صبی چخبره اینجا
با لحن سکسی گفت ومیخواست یکم هریواذیت کنه
انگشت دومشوهم به لبای هری فشار داد و هری بدون معطلی اونو هم وارد دهنش کرد و میکش زد-فاک هری ...
انگشتاشو بیرون آورد از دهنش و صورتشوپایین کشید
لباشوبه گوشش چسبوندو با صدای دورگه و بمش زمزمه کرد
-چرا دیکمو اینجوری ساک نمیزنی هوم؟بدنش لرزید و گرمای زیادیو حس کرد
لبشوبین دندوناش فشار داد
+چشم
خجالت زده گفت و زین صورتشوول کرد و با لبخند پیروزمندانه ای حرکاتشودنبال کرد
روتن زین پایین رفت و بعد ار بوسه گذاشتن روسینههای ستبر و شکم عضلانیش نوک زبونشو رووی لاینش کشید و به مرد نگاه کرد که لبشو گاز میگرفت
دستشو رولبه های باکسرش گذاشت واونو پایین کشید و از پاهاش درش آورد
چونشو رو رون مردگذاشت و ازون فاصله کم به دیکش خیره شد
-بهتره سفتش کنی تا توخودت حسش کنی ...اونقد بزرگ بشه که راحت بتونم باهاش پروستاتتو لمس کنم و توعم بخاطرش ناله کنی
YOU ARE READING
Bosses[Z.S _ Mpreg]
Action-تو رئیس من نیستی ... +چرا هستم؛ هم توتخت هم تومحل کار من رئیستم کیوتی Highest ranking #1 zarry #1 stylik #1 zarrystylik #1 lgbtfiction #1 gayromance #2 romance #16 zaynmalik #4 onedirection