This man dies to night

49

لیام نگاهش و به دوون دوخت
-اگه کمک می‌خواین ما می‌تونیم کمکتون کنیم

-ما هیچ کاری نمی‌تونیم انجام بدیم چون قانون نمیزاره، شما رو چه جوری آزاد کنیم؟!

- قرار نیست فرار ‌کنیم.. آزادیمون و بالاخره میگیریم ولی نه اینقدر تحقیر آمیز فقط کمک میکنیم

-چه جوری بهتون اعتماد کنیم؟

تایلر: از نایل بپرس... اون بهت میگه

.
.
.
.

نایل روی تختش دراز کشید چشم هاش و بست
می‌خواست ذهنش خالی باشه
به هیچ چیز فکر نکنه اما درد باعث میشد صورت دیوید جلوی چشمش بیاد

یعنی زین چی‌کار میکنه؟ کاملا بیهوشه یا اینکه صدای اطراف و میشنوه؟!
میشه زودتر بیدار بشه

نکنه زین هیچ وقت بلند نشه... نکنه برای همیشه بخواب بره و تنش سرد بشه
شاید مرگ خیلی هم بد نیست
مرگ از خیلی چیزا قشنگتره

اثر آرام بخش ها از بین می‌رفت و ذهن نایل پریشون میشد... مدام به مرگ و حرف های دیوید  فکر میکرد

نکنه اون هیولا حق داره! نایل جرعت خودکشی نداره...

با صدا های عجیب ذهنش جنگید و خوابید... خوابید به امید اینکه دیگه بلند نشه

.
.
.
.

دیوید به کاغذ توی دستش خیره شد و بعد فریاد کشید؛ کاغذ و مچاله کرد و پرتش کرد

جف پین چه انتظاری داره.. در عرض دو روز پسر عزیزش آزاد بشه
دیوید کسی نبود که از دستور پیروی کنه
اول مجبورش کرد سراغ اون دختره هرزه (تالیا) بره تا جنس های مسخره گرگ و بالا نکشه
حالا هم فرستادش اینجا تا گرگ  و آزاد کنه

اون پیر مرد به هیچ چیز اهمیت نمیده

برای آزادی گرگ باید کد هویتش و وارد کنه و این یعنی پایان کارش توی ارتش
دیوید کارش و از دست نمیداد

تنها بخش خوبه داستان کشته شدن زین مالیکه... جف قول داد اون و از پایگاه بیرون ببره و بکشتنش
احتمالا این اتفاق تا الان افتاده

.
.

نایل بیدار شد... نمی‌خواست ولی بیدار شد

سعی کرد بلند شه ولی درد دنده هاش خیلی زیاد بود
آروم ناله کرد و روی تخت نشست
چندتا آرام بخش و مُسکن خورد و بعد از چند دقیقه روی پاهاش ایستاد
کجا بره؟

همیشه وقتی میترسه رفیق هاش حالش و خوب میکنن
نایل رفتن پیش زین و انتخاب کرد

صورتش و شست و چیزی نخورد
اصلا حواسش نبود که این چند روز غیر از قرص و آب چیزی نخورده

ترسش مجبورش کرد لباس فرم نظامی بپوشه هر چند که توشون احساس راحتی نمیکرد

سمت بیمارستان رفت
راه رو ها خالی بودن
عجیبه ولی سربازی دیده نمیشه.. معلوم نیست دیوید چه بلایی سرشون آورده